Biblia Todo Logo
အွန်လိုင်း သမ္မာကျမ်းစာ

- ကြော်ငြာတွေ -




داوران 18:4 - کتاب مقدس، ترجمۀ معاصر

4 لاوی جوان گفت: «میخا مرا استخدام کرده تا کاهن او باشم.»

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

هزارۀ نو

4 لاویِ جوان گفت: «میکاه برایم چنین و چنان کرده است و مرا به مزد گرفته، و من کاهن او شده‌ام.»

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

Persian Old Version

4 او به ایشان گفت: «میخا با من چنین و چنان رفتار نموده است، و مرااجیر گرفته، کاهن او شدهام.»

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

مژده برای عصر جدید

4 او پاسخ داد: «من با میخا قراردادی بسته‌ام. او به من حقوق می‌دهد تا کاهن او باشم.»

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

مژده برای عصر جدید - ویرایش ۲۰۲۳

4 او پاسخ داد: «من با میکاه قراردادی بسته‌ام. او به من حقوق می‌دهد تا کاهن او باشم.»

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

کتاب مقدس - ترجمه کلاسیک بازنگری شده

4 او به ايشان گفت: «ميخا با من چنين و چنان کرده است و مرا اجير گرفته و کاهن او شده‌ام.»

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ




داوران 18:4
16 ပူးပေါင်းရင်းမြစ်များ  

طرفداری، کار درستی نیست؛ اما هستند قضاتی که به خاطر یک لقمه نان، بی‌انصافی می‌کنند.


سگهای حریصی هستند که هرگز سیر نمی‌شوند. این رهبران قوم، فهم و شعور ندارند. هر چه دلشان می‌خواهد می‌کنند و فقط دنبال سود خود هستند.


برای مشتی جو و چند لقمه نان، قومم را از من دور می‌سازید. کسانی را که باید زنده بمانند، به کشتن می‌دهید و آنانی را که نباید زنده بمانند، زنده نگه می‌دارید. به این ترتیب به قوم من دروغ می‌گویید و آنها نیز باور می‌کنند.


خداوند لشکرهای آسمان می‌فرماید: «ای کاش یکی از شما کاهنان، درها را می‌بست تا چنین هدایایی روی مذبح من گذاشته نشود. از شما راضی نیستم و قربانیهای شما را نمی‌پذیرم.


«می‌بینید که من هرگز به پول و لباس کسی چشم طمع نداشته‌ام،


همچنین نباید مشروبخوار و تندخو باشد، بلکه نرم‌خو، و از دعوا و منازعه بپرهیزد، و پولدوست نیز نباشد.


پس باید دهان ایشان را بست، زیرا خانواده‌های بسیاری، در اثر سخنان آنان از راه راست منحرف شده‌اند. این معلمین گمراه که چنین تعالیمی می‌دهند، فقط به فکر کسب منافع مادی می‌باشند.


این معلم‌نماها از روی طمع، با هرگونه سخنان نادرست خواهند کوشید پول شما را به چنگ بیاورند. اما خدا از مدتها پیش ایشان را محکوم فرموده؛ پس نابودی‌شان نزدیک است.


میخا گفت: «اگر بخواهی می‌توانی پیش من بمانی و کاهن من باشی. سالیانه ده مثقال نقره، یک دست لباس و خوراک به تو خواهم داد.» آن لاوی جوان موافقت کرد و پیش او ماند. میخا او را چون یکی از پسرانش می‌دانست


و وی را کاهن خود تعیین نمود و او در منزل میخا سکونت گزید.


در آنجا صدای آن لاوی جوان را شنیدند و او را شناختند. پس به طرف او رفته، از وی پرسیدند: «در اینجا چه می‌کنی؟ چه کسی تو را به اینجا آورده است؟»


آنها گفتند: «حال که چنین است، از خدا سؤال کن و ببین آیا در این مأموریت، ما موفق خواهیم شد یا نه.»


ကြှနျုပျတို့နောကျလိုကျပါ:

ကြော်ငြာတွေ


ကြော်ငြာတွေ