پیدایش 18:16 - کتاب مقدس، ترجمۀ معاصر

¹⁶ آنگاه آن سه مرد برخاستند تا به شهر سدوم بروند و ابراهیم نیز برخاست تا ایشان را بدرقه کند.

هزارۀ نو

¹⁶ آنگاه آن مردان از آنجا روانه شده، روی به جانب سُدوم نهادند. و ابراهیم با آنان رفت تا ایشان را بدرقه کند.

Persian Old Version

¹⁶ پس، آن مردان از آنجا برخاسته، متوجه سدوم شدند، و ابراهیم ایشان را مشایعت نمود.

مژده برای عصر جدید

¹⁶ آن ‌مردان ‌آنجا را ترک‌ نموده‌ و به‌ طرف ‌سدوم‌ حركت‌ كردند. ابراهیم‌ آنان ‌را بدرقه‌ كرد.

مژده برای عصر جدید - ویرایش ۲۰۲۳

¹⁶ آن ‌مردان ‌آنجا را ترک‌ نموده‌ به‌طرف ‌سُدوم‌ حرکت‌ کردند و ابراهیم‌ آنان ‌را بدرقه‌ کرد.

کتاب مقدس - ترجمه کلاسیک بازنگری شده

¹⁶ پس، آن مردان از آنجا برخاسته، متوجه سُدوم شدند و ابراهیم ایشان را بدرقه نمود.

پیدایش 18:16 ပူးပေါင်းရင်းမြစ်များ

پیدایش 18:15

اما سارا چون ترسیده بود، انکار نموده، گفت: «من نخندیدم!» گفت: «چرا خندیدی!»

پیدایش 18:2

ناگهان متوجه شد که سه مرد به طرفش می‌آیند. پس از جا برخاست و به استقبال آنها شتافت. ابراهیم رو به زمین نهاده،

پیدایش 18:22

آنگاه آن دو نفر به جانب شهر سدوم روانه شدند، ولی خداوند نزد ابراهیم ماند.

پیدایش 19:1

غروب همان روز وقتی که آن دو فرشته به دروازهٔ شهر سدوم رسیدند، لوط در آنجا نشسته بود. به محض مشاهدهٔ آنها، از جا برخاست و به استقبالشان شتافت و روی بر زمین نهاده، گفت:

اعمال رسولان 15:3

پس ایشان با بدرقهٔ کلیسا، به سوی اورشلیم حرکت کردند و سر راهشان، در شهرهای فینیقیه و سامره نیز به مسیحیان سر زدند و مژده دادند که غیریهودیان نیز به مسیح ایمان آورده‌اند؛ و همه از شنیدن این خبر شاد شدند.

اعمال رسولان 20:38

آنچه که بیشتر از همه آنان را اندوهگین ساخت، این سخن پولس بود که گفته بود: «دیگر مرا نخواهید دید». آنگاه او را تا کشتی بدرقه کردند.

اعمال رسولان 21:5

آخر هفته وقتی به کشتی بازگشتیم، تمام ایمانداران با زنان و فرزندانشان ما را تا ساحل بدرقه کردند. در آنجا همه با هم دعا کردیم

رومیان 15:24

امید دارم سر راهم به اسپانیا، به دیدار شما بیایم تا پس از آنکه مدتی نزد شما ماندم و از دیدارتان اندکی سیر شدم، مرا به سوی اسپانیا بدرقه کنید.

۳یوحنا 1:6

ایشان در کلیسای ما از رفتار پر محبت تو تعریف‌ها کرده‌اند. پس کاری نیکو می‌کنی اگر ایشان را آن گونه که سزاوار خداست، روانۀ سفر کنی.