دانیال 7:15 - کتاب مقدس، ترجمۀ معاصر

¹⁵ من، دانیال، از تمام آنچه دیده بودم گیج و مضطرب شدم.

هزارۀ نو

¹⁵ «و اما من، دانیال، روحم در اندرونم پریشان شد و رؤیاهای سرم مرا مضطرب ساخت.

Persian Old Version

¹⁵ «اما روح من دانیال در جسدم مدهوش شدو رویاهای سرم مرا مضطرب ساخت.

مژده برای عصر جدید

¹⁵ من دانیال، از دیدن آن رؤیاها گیج و مبهوت شدم.

مژده برای عصر جدید - ویرایش ۲۰۲۳

¹⁵ من دانیال، از دیدن آن رؤیاها گیج و مبهوت شدم.

کتاب مقدس - ترجمه کلاسیک بازنگری شده

¹⁵ اما روح من، دانیال، در بدنم مدهوش شد و رویاهای سرم مرا مضطرب ساخت.

دانیال 7:15 ပူးပေါင်းရင်းမြစ်များ

پیدایش 41:8

صبح روز بعد، فرعون که فکرش مغشوش بود، تمام جادوگران و دانشمندان مصر را احضار نمود و خوابهایش را برای ایشان تعریف کرد، ولی کسی قادر به تعبیر خوابهای او نبود.

اِرمیا 17:16

خداوندا، من هیچگاه از تو نخواسته‌ام که بر آنها بلا نازل کنی و هرگز خواستار هلاکت ایشان نبوده‌ام؛ تو خوب می‌دانی که من تنها هشدارهای تو را به ایشان اعلام کرده‌ام.

دانیال 10:16

آنگاه آن فرستاده که شبیه انسان بود لبهایم را لمس کرد تا توانستم باز سخن بگویم. من به او گفتم: «ای سرورم، این رؤیا به قدری مرا به وحشت انداخته که دیگر قوتی در من نمانده است؛

دانیال 2:1

نِبوکَدنِصَّر در سال دوم سلطنتش خوابی دید. این خواب چنان او را مضطرب کرد که سراسیمه بیدار شد و نتوانست دوباره به خواب رود.

دانیال 2:3

گفت: «خوابی دیده‌ام که مرا مضطرب کرده، از شما می‌خواهم آن را برای من تعبیر کنید.»

دانیال 4:19

آنگاه دانیال که به بلطشصر نیز معروف بود در فکر فرو رفت و مدتی مات و مبهوت ماند. سرانجام پادشاه به دانیال گفت: «بلطشصر، نترس؛ تعبیرش را بگو.» او جواب داد: «ای پادشاه، کاش آنچه در این خواب دیده‌ای برای دشمنانت اتفاق بیفتد، نه برای تو!

دانیال 4:5

یک شب خوابی دیدم که مرا سخت به وحشت انداخت.

دانیال 7:1

در سال اول سلطنت بلشصر پادشاه بابِل، یک شب دانیال خوابی دید و آن را نوشت. این است شرح خواب او:

دانیال 7:28

این بود خوابی که دیدم. وقتی بیدار شدم، بسیار آشفته بودم و از ترس رنگم پریده بود، اما خوابم را برای کسی تعریف نکردم.

دانیال 8:2

در خواب دیدم که در شهر سلطنتی شوش واقع در استان عیلام، در کنار رودخانهٔ اولای ایستاده بودم.

دانیال 8:27

آنگاه من چند روزی ضعیف و بیمار شدم. سپس برخاستم و طبق معمول به کارهایی که پادشاه به من سپرده بود، مشغول شدم. ولی رؤیایی که دیده بودم فکر مرا مشغول کرده بود، زیرا درک آن مشکل بود.

حَبَقوق 3:16

وقتی اینها را شنیدم، ترسیدم و لبهایم لرزیدند. بدنم بی‌حس و زانوانم سست گردید. به آرامی انتظار روزی را می‌کشم که خدا قومی را که بر ما هجوم می‌آورد مجازات کند.

۲پطرس 1:14

زیرا می‌دانم که به‌زودی دار فانی را وداع خواهم گفت؛ خداوندمان عیسی مسیح نیز مرا از این موضوع آگاه ساخته است.