اعمال رسولان 9:8 - کتاب مقدس، ترجمۀ معاصر

⁸ وقتی سولُس به خود آمد و از زمین برخاست، متوجه شد که چیزی نمی‌بیند. پس دست او را گرفتند و به دمشق بردند.

هزارۀ نو

⁸ سولُس از زمین برخاست، امّا چون چشمانش را گشود نتوانست چیزی ببیند؛ پس دستش را گرفتند و او را به دمشق بردند.

Persian Old Version

⁸ پس سولس از زمین برخاسته، چون چشمان خود را گشود، هیچکس را ندید و دستش را گرفته، او را به دمشق بردند،

مژده برای عصر جدید

⁸ پس شائول از زمین برخاست و با اینكه چشمانش باز بود، چیزی نمی‌دید. دستش را گرفتند و او را به دمشق هدایت كردند.

مژده برای عصر جدید - ویرایش ۲۰۲۳

⁸ شائول از زمین برخاست و با این‌که چشمانش باز بود، چیزی نمی‌دید. پس دستش را گرفتند و او را به دمشق هدایت کردند.

کتاب مقدس به زبان بندری

⁸ سولُس اَ زمین پا بو، و با ایکه چِهمُش وازَ ولی اینِتونِست چیزی بِگینه؛ پَ دِسی شُگِه و به اُ وا دمشق شُبُرد.

اعمال رسولان 9:8 ပူးပေါင်းရင်းမြစ်များ

پیدایش 14:15

شبانگاه ابرام همراهان خود را به چند گروه تقسیم کرده، بر دشمن حمله برد و ایشان را تار و مار کرد و تا حوبَه که در شمالِ دمشق واقع شده است، تعقیب نمود.

پیدایش 19:11

و چشمان تمام مردانی را که در بیرون خانه بودند، کور کردند تا نتوانند درِ خانه را پیدا کنند.

خروج 4:11

خداوند فرمود: «چه کسی زبان به انسان بخشیده است؟ گنگ و کر و بینا و نابینا را چه کسی آفریده است؟ آیا نه من که خداوند هستم؟

اعمال رسولان 13:11

حال که چنین است، خدا تو را چنان می‌زند که تا مدتی کور شوی و نور خورشید را نبینی!» در دَم، چشمان عِلیما تیره و تار شد و کورکورانه به این سو و آن سو می‌رفت و التماس می‌کرد کسی دست او را بگیرد و راه را به او نشان دهد.

اعمال رسولان 22:11

«من از شدّت آن نور نابینا شدم. پس همراهانم دستم را گرفتند و به دمشق بردند.

اعمال رسولان 9:18

در همان لحظه، چیزی مثل پولک از چشمان سولس افتاد و بینا شد. او بی‌درنگ برخاست و تعمید یافت.

اعمال رسولان 9:9

او در آنجا سه روز نابینا بود و در این مدت نه چیزی خورد و نه چیزی نوشید.

۲قرنتیان 11:32

زمانی که در دمشق بودم، فرماندار شهر که از «حارث» پادشاه دستور می‌گرفت، بر دروازه‌ها مأمور گمارده بود تا مرا دستگیر کنند.

غلاطیان 1:17

حتی به اورشلیم هم نرفتم تا با کسانی که پیش از من به رسالت برگزیده شده بودند، مشورت کنم. بلکه به بیابانهای عربستان رفتم، و پس از مدتی، به شهر دمشق بازگشتم.