خداوند به او فرمود: «از این غار بیرون بیا و روی کوه، در حضور من بایست.» وقتی ایلیا در حضور خدا ایستاد، خدا از آنجا عبور کرد و باد شدیدی در کوه پیچید. وزش باد چنان شدید بود که صخرهها از کوه فرو ریخت. اما خداوند در آن باد نبود. پس از باد، زلزلهای همه جا را لرزاند، ولی خداوند در میان آن زلزله نیز نبود.
ای نسیم شمال، و ای باد جنوب، برخیزید! برخیزید و بر من که باغ محبوبم هستم بوزید تا بوی خوش من همه جا پراکنده شود. بگذارید او به باغ خود بیاید و از میوههای خوش طعم آن بخورد.
خداوند لشکرهای آسمان میفرماید: «پیامآور خود را میفرستم تا راه را پیش روی من آماده کند. سپس خداوندی که انتظارش را میکشید ناگهان به خانهٔ خود خواهد آمد. آن پیامآوری که شما مشتاق دیدارش هستید خواهد آمد و عهد مرا به شما اعلان خواهد کرد.»
درست همانگونه که صدای باد را میشنوی ولی نمیتوانی بگویی از کجا میآید و به کجا میرود، در مورد تولد تازه نیز انسان نمیتواند پی ببرد که روح خدا آن را چگونه عطا میکند.»
تا اینکه خدا به ایشان الهام کرد که این وقایع، در طول حیات ایشان روی نخواهد داد، بلکه سالیان دراز پس از مرگشان واقع خواهد شد. و سرانجام دورانی که اکنون ما در آن زندگی میکنیم فرا رسید و این پیغام نجاتبخش، یعنی پیغام انجیل، به طور آشکار و واضح به همه اعلام شد. آنان که این پیغام را به شما رساندند، با قدرت روحالقدس آن را بیان کردند، همان روحالقدس آسمانی که با انبیا سخن میگفت. این پیغام چنان عظیم و عالی است که حتی فرشتگان آسمان نیز مشتاق تماشای آن هستند.