19 ولی وختی اربابوی اُ نزیله شُدی که دگه اَ طریق اُ نزیله چیزی گیرِشُ نِتات، به پولس و سیلاس شُگِه و به اُشُ کَهکَشُر شُکِه توو میدون شهر حد رئیسُ شُبُرد.
همه با هم نزد پادشاه رفتند و گفتند: «ای پادشاه، آیا فرمانی امضا نفرمودید که تا سی روز کسی نباید درخواست خود را از خدایی یا انسانی، غیر از پادشاه، بطلبد و اگر کسی از این فرمان سرپیچی کند، در چاه شیران انداخته شود؟» پادشاه جواب داد: «آری، این فرمان همچون فرمان مادها و پارسها لازمالاجرا و تغییرناپذیر است.»
وقتی این رویدادها را دیدید، مراقب خود باشید، زیرا مردم شما را گرفته، به محاکم خواهند سپرد و در کنیسهها شلّاق خواهند زد. بله، شما را به خاطر من، نزد والیان و پادشاهان خواهند برد. ولی همین امر، فرصت مناسبی خواهد بود تا دربارۀ من به آنها شهادت دهید.
ولی چند روز بعد، یهودیانی از انطاکیه و قونیه آمدند و اهالی شهر را چنان تحریک نمودند که بر سر پولس ریختند و او را سنگسار کردند و به گمان اینکه دیگر مرده است، او را کشانکشان به بیرون شهر بردند.
پس رسولان و مشایخ کلیسا با تمام اعضای کلیسا رأی دادند که دو نفر را همراه پولس و برنابا به انطاکیه بفرستند تا نتیجهٔ این جلسه را به ایشان اطلاع دهند. این دو نفر یکی یهودا معروف به برسابا بود و دیگری سیلاس. ایشان هر دو از افراد سرشناس کلیسا بودند.
اما وقتی ایشان را در خانهٔ یاسون پیدا نکردند، یاسون را با عدهای از ایمانداران دیگر کشانکشان نزد مقامات شهر برده، فریاد میزدند: «پولس و سیلاس دنیا را به هم ریختهاند و حالا به اینجا آمدهاند تا آرامش شهر ما را نیز بر هم زنند.
در این مجاهده و پیکار، ما با یکدیگر شریک میباشیم. شما در گذشته شاهد زحمات من در راه مسیح بودهاید، و همانطور که میدانید هنوز هم درگیر همان زحمات و مبارزات هستم.
آگاهید که پیش از آنکه نزد شما بیاییم، در شهر فیلیپی به سبب اعلام پیام انجیل، چقدر با ما بدرفتاری کردند و چقدر آزار و زحمت دیدیم. با این حال، با وجود مخالفتهای شدید، خدا به ما جرأت داد تا با دلیری، پیغام انجیل را به شما نیز برسانیم.