42 مردان یهودا جواب دادند: «ما حق داشتیم این کار را بکنیم، چون پادشاه از قبیلهٔ ماست. چرا شما از این موضوع ناراحتید؟ پادشاه به ما نه خوراکی داده است و نه انعامی!»
42 مردان یهودا جملگی در پاسخ به مردان اسرائیل گفتند: «زیرا پادشاه از خویشان نزدیک ماست. چرا از این امر خشمگینید؟ آیا به خرج پادشاه چیزی خوردهایم یا هدیهای از او دریافت کردهایم؟»
42 و جمیع مردان یهودا به مردان اسرائیل جواب دادند: «از این سبب که پادشاه ازخویشان ماست، پس چرا از این امر حسدمی برید؟ آیا چیزی از پادشاه خوردهایم یا انعامی به ما داده است؟»
42 مردم یهودا در جواب گفتند: «بهخاطر اینکه پادشاه از طایفهٔ خود ماست. دلیلی ندارد که شما حسادت کنید. ما از او چیزی نگرفتهایم و او به ما انعامی نداده است.»
42 مردم یهودا در جواب گفتند: «بهخاطر اینکه پادشاه از طایفۀ خود ما است. دلیلی ندارد که شما حسادت کنید. ما از او چیزی نگرفتهایم و او به ما اَنعامی نداده است.»
42 و تمامی مردان يهودا به مردان اسرائيل جواب دادند: «از اين سبب که پادشاه از خويشان ماست، پس چرا از اين امر حسد می بريد؟ آيا چيزی از پادشاه خوردهايم يا انعامی به ما داده است؟»
مردان اسرائیل جواب دادند: «ولی اسرائیل ده قبیله است. پس اکثریت با ماست و ما ده برابر بیشتر از شما به گردن پادشاه حق داریم. چرا با نظر حقارت به ما نگاه میکنید؟ فراموش نکنید که موضوع بازگرداندن پادشاه را ما پیشنهاد کردیم.» این بحث و گفتگو ادامه یافت، اما سخنان مردان یهودا از سخنان مردان اسرائیل قویتر بود.
آنگاه رهبران یهودا نزد داوود آمده، او را در آنجا برای پادشاهی تدهین کردند تا بر سرزمین یهودا حکمرانی کند. داوود چون شنید که مردان یابیش جلعاد شائول را دفن کردهاند،