Biblia Todo Logo
အွန်လိုင်း သမ္မာကျမ်းစာ

- ကြော်ငြာတွေ -




۲سموئیل 13:25 - کتاب مقدس، ترجمۀ معاصر

25 ولی پادشاه به ابشالوم گفت: «نه پسرم، اگر همهٔ ما بیاییم برای تو بار سنگینی می‌شویم.» ابشالوم خیلی اصرار نمود، ولی داوود نپذیرفت و از او تشکر کرد.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

هزارۀ نو

25 اما پادشاه به اَبشالوم گفت: «نه، پسرم. همگی ما نمی‌آییم، مبادا برایت بار سنگین شویم.» هرچند اَبشالوم اصرار ورزید، پادشاه نخواست برود، اما او را برکت داد.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

Persian Old Version

25 پادشاه به ابشالوم گفت: «نیای پسرم، همه ما نخواهیم آمد مبادا برای تو بار سنگین باشیم.» وهرچند او را الحاح نمود لیکن نخواست که بیایدو او را برکت داد.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

مژده برای عصر جدید

25 پادشاه گفت: «خیر فرزندم، اگر همهٔ ما بیاییم برایت بسیار زحمت می‌شود.» ابشالوم بسیار اصرار کرد، امّا پادشاه نپذیرفت. از او تشکّر کرد و برکتش داد.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

مژده برای عصر جدید - ویرایش ۲۰۲۳

25 پادشاه گفت: «نه، فرزندم، اگر همۀ ما بیاییم، زحمت تو زیاد می‌شود.» اَبشالوم بسیار اصرار کرد، امّا پادشاه نپذیرفت. پادشاه از او تشکّر کرد و برکتش داد.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

کتاب مقدس - ترجمه کلاسیک بازنگری شده

25 پادشاه به اَبشالوم گفت: «نه، ‌پسرم، همه ما نخواهيم آمد، مبادا برای تو بار سنگين باشيم.» هرچند اَبشالوم او را اصرار نمود، ليکن پادشاه نخواست که بيايد، امّا او را برکت داد.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ




۲سموئیل 13:25
9 ပူးပေါင်းရင်းမြစ်များ  

ابشالوم پیش داوود پادشاه رفته، گفت: «جشنی به مناسبت پشم بری گوسفندانم ترتیب داده‌ام، تقاضا دارم همراه درباریان به این جشن تشریف بیاورید.»


ابشالوم گفت: «بسیار خوب، پس اگر شما نمی‌توانید بیایید، برادرم امنون را به جای خودتان بفرستید.» پادشاه پرسید: «چرا امنون؟»


یوآب تعظیم کرد و گفت: «ای پادشاه، امروز فهمیدم که به من نظر لطف دارید، چون درخواست مرا اجابت کردید. خدا شما را برکت دهد.»


پس ارباب به خدمتکارش گفت: ”حال به شاهراهها و کوره‌راهها برو و هر که را می‌بینی به اصرار بیاور تا خانه من پر شود.


اما چون هوا کم‌کم تاریک می‌شد، آن دو مرد با اصرار خواهش کردند که شب را نزد ایشان بماند. پس عیسی به خانه ایشان رفت.


او با تمام اعضای خانواده‌اش تعمید گرفت و خواهش کرد که میهمان او باشیم و گفت: «اگر اطمینان دارید که براستی به خداوند ایمان دارم، پس بیایید میهمان من باشید.» آنقدر اصرار نمود تا سرانجام قبول کردیم.


در این وقت، بوعز از شهر به کشتزار آمد. او به دروگران سلام کرده، گفت: «خداوند با شما باشد.» آنها نیز در جواب گفتند: «خداوند تو را برکت دهد.»


ကြှနျုပျတို့နောကျလိုကျပါ:

ကြော်ငြာတွေ


ကြော်ငြာတွေ