Biblia Todo Logo
အွန်လိုင်း သမ္မာကျမ်းစာ

- ကြော်ငြာတွေ -




روت 4:1 - مژده برای عصر جدید - ویرایش ۲۰۲۳

1 بوعَز هم به دروازۀ شهر، جایی که مردم اجتماع می‌کردند، رفت. وقتی نزدیک‌ترین خویشاوند اِلیمِلِک، یعنی همان شخصی که بوعَز درباره‌اش سخن گفته بود، از آنجا می‌گذشت، بوعَز او را صدا زده گفت: «ای دوست عزیز، بیا اینجا پیش من بنشین.» پس او آمده در آنجا نشست.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

هزارۀ نو

1 و اما بوعَز به دروازۀ شهر رفت و آنجا بنشست. اینک آن ولیّ که بوعَز درباره‌اش سخن گفته بود، می‌گذشت. پس بوعَز گفت: «فلانی، بدین سو آمده، بنشین.» پس او آمده، بنشست.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

Persian Old Version

1 و بوعز به دروازه آمده، آنجا نشست و اینک آن ولی که بوعز درباره او سخن گفته بود میگذشت، و به او گفت: «ای فلان! به اینجابرگشته، بنشین.» و او برگشته، نشست.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

کتاب مقدس، ترجمۀ معاصر

1 بوعز به دروازهٔ شهر که محل اجتماع مردم شهر بود رفت و در آنجا نشست. آنگاه آن مرد که نزدیکترین خویشاوند شوهر نعومی بود به آنجا آمد. بوعز او را صدا زده گفت: «بیا اینجا! می‌خواهم چند کلمه‌ای با تو صحبت کنم.» او آمد و نزد بوعز نشست.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

مژده برای عصر جدید

1 بوعز به دروازهٔ شهر، جایی که مردم اجتماع می‌کردند، رفت. وقتی نزدیکترین خویشاوند الیملک، یعنی همان شخصی که بوعز از او نام برده بود، از آنجا می‌گذشت، بوعز او را صدا زد و گفت: «دوست عزیز، بیا اینجا بنشین.» پس او آمده در آنجا نشست.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

کتاب مقدس - ترجمه کلاسیک بازنگری شده

1 و بوعَز به دروازه شهر آمده، آنجا نشست و اينک آن قیّم که بوعَز درباره او سخن گفته بود، می‌گذشت. بوعَز به او گفت: «فلانی، به اين طرف برگرد و بنشين.» او برگشته، نشست.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ




روت 4:1
21 ပူးပေါင်းရင်းမြစ်များ  

در غروب ‌آن‌ روز وقتی آن‌ دو فرشته‌ به دروازهٔ سُدوم‌ رسیدند، لوط‌ آنجا نشسته ‌بود و همین ‌که ‌آن‌ها را دید، برخاست‌ و به ‌استقبال آن‌ها رفت ‌تا از ایشان ‌استقبال‌ کند. او در مقابل‌ آن‌ها ‌تعظیم‌ کرده گفت:


عِفرون ‌خودش ‌در جمع حِتّیان ‌در دروازۀ شهر نشسته ‌بود. او به‌طوری که ‌همۀ حاضرین ‌در آنجا بشنوند، جواب داد:


حَمور و پسرش ‌شِکیم ‌به دروازهٔ شهر رفته به مردان شهر گفتند:


او هرروز صبح زود از خواب بیدار می‌شد و در کنار دروازۀ شهر می‌ایستاد. هرکسی که برای رسیدگی به شکایت خود نزد پادشاه می‌رفت، اَبشالوم او را صدا می‌کرد و می‌پرسید: «از کدام شهر هستی؟» و هنگامی‌که او می‌گفت که از فلان طایفۀ اسرائیل است،


پادشاه اسرائیل و یِهوشافاط، پادشاه یهودا، هر دو جامۀ شاهانهٔ خود را دربر کرده هریک بر تخت‌های خود در مقابل خرمنگاه در مقابل دروازۀ سامره نشسته بودند و همۀ انبیا هم در حضور ایشان نبوّت می‌کردند.


وقتی به دروازۀ شهر می‌رفتم و بر کرسی خود می‌نشستم،


اگر به‌خاطر این‌که در دادگاه نفوذ دارم، حقّ یتیمی را پایمال کرده باشم،


زبان‌زد مردم کوچه و بازار گردیده‌ام و ترانهٔ میگساران گشته‌ام.


خداوند می‌گوید: «ای تمام تشنگان به نزد آب‌ها بیایید؛ ای تمام کسانی‌ که پول ندارید بیایید، غلّه بخرید و بخورید! بیایید، شیر و شراب را به رایگان بخرید!


من سند را در حضور چند شاهد مُهر و امضاء کردم، نقره را وزن نموده به او دادم.


از بدی بپرهیزید و خوبی را دوست بدارید و در داوری عدالت را برقرار سازید. شاید خداوند قادر مطلق بر بازماندگان این قوم رحمت کند.


خداوند به قوم خود می‌گوید: «ای کسانی‌ که در بابِل در تبعید به سر می‌برید، من شما را به چهار گوشۀ زمین پراکنده ساختم،


«برای هریک از طایفه‌هایتان در شهرهایی که یَهْوه، خدایتان به شما می‌دهد، قُضات و مأمورانی بگمارید که مردم را عادلانه داوری کنند.


آنگاه آن مرد یا زنی را که مرتکبِ چنین شرارتی شده است، به بیرون شهر ببرید و سنگسارش کنید تا بمیرد.


والدین او باید او را نزد رهبران شهر و مسند داوری ببرند.


امّا اگر برادر شوهرش میل نداشت که با او ازدواج کند، پس آن زن نزد رهبران شهر برود و بگوید، 'برادر شوهرم نمی‌خواهد وظیفۀ برادرشوهری خود را به‌جا آورد و نمی‌خواهد که نام برادرش در اسرائیل باقی بماند.'


شخص قاتل باید به یکی از آن شهرها فرار کند و در جلوی دروازۀ ورودی شهر بایستد و ماجرای خود را برای رهبران آن شهر بیان کند. آنگاه آن‌ها او را به داخل شهر برده جایی برایش تهیّه کنند و او نزد آن‌ها بماند.


درست است که من یکی از خویشاوندان نزدیک و مسئول حمایت از تو می‌باشم، امّا شخصی نزدیک‌تر از من هم وجود دارد.


نَعومی به او گفت: «روت حالا صبر کن تا ببینم نتیجۀ این کارها چه خواهد بود. بوعَز امروز تا این مسئله را حل نکند، آرام نخواهد گرفت.»


ကြှနျုပျတို့နောကျလိုကျပါ:

ကြော်ငြာတွေ


ကြော်ငြာတွေ