Biblia Todo Logo
အွန်လိုင်း သမ္မာကျမ်းစာ

- ကြော်ငြာတွေ -




روت 2:8 - مژده برای عصر جدید - ویرایش ۲۰۲۳

8 آنگاه بوعَز به روت گفت: «دخترم به نصیحت من گوش کن. در هیچ مزرعه‌ای جز اینجا خوشه‌چینی نکن. همراه زنان در همین‌جا کار کن.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

هزارۀ نو

8 آنگاه بوعَز به روت گفت: «دخترم، گوش فرا ده. به کشتزار دیگری برای خوشه‌چینی مرو و اینجا را ترک مکن، بلکه همین‌جا با کنیزان من بمان.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

Persian Old Version

8 و بوعز به روت گفت: «ای دخترم مگرنمی شنوی، به هیچ کشت زار دیگر برای خوشه چینی مرو و از اینجا هم مگذر بلکه باکنیزان من در اینجا باش.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

کتاب مقدس، ترجمۀ معاصر

8-9 بوعز پیش روت رفت و به او گفت: «گوش کن دخترم، به کشتزار دیگری نرو، همین‌جا با کنیزان من باش و در کشتراز من به دنبال دروگران خوشه‌چینی کن. به کارگرانم دستور داده‌ام که مزاحم تو نشوند. هر وقت تشنه شدی برو و از کوزه‌های آبِ آنها بنوش.»

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

مژده برای عصر جدید

8 آنگاه بوعز به روت گفت: «دخترم، به نصیحت من گوش کن، در هیچ مزرعهٔ دیگر جز اینجا خوشه‌چینی نکن. همراه زنان دیگر در همین جا کار کن.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

کتاب مقدس - ترجمه کلاسیک بازنگری شده

8 بوعَز به روت گفت: «ای دخترم، گوش کن، به هيچ کشتزار ديگر برای خوشه‌چينی مرو و اينجا را هم ترک مکن. بلکه با کنيزان من در اينجا باش.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ




روت 2:8
11 ပူးပေါင်းရင်းမြစ်များ  

امّا خدمتکارانش نزد او رفته گفتند: «اگر نبی از شما می‌خواست کار دشواری را انجام دهید، آیا به‌جا نمی‌آوردید؟ حالا چرا همان‌طور که او گفت، خود را نمی‌شویید تا شفا پیدا کنید؟»


«وقتی محصول زمین خود را درو می‌کنید، گوشه و کنار زمین را درو ننمایید. همچنین خوشه‌های برجا مانده را جمع نکنید.


در همان وقت، چند نفر یک مفلوج را که در بستر خوابیده بود، نزد او آوردند. عیسی ایمان آنان را دیده به آن مرد گفت: «فرزندم، دل قوی‌ دار؛ گناهانت آمرزیده شد.»


عیسی برگشت و آن زن را دیده فرمود: «دخترم، دل قوی‌ دار. ایمان تو، تو را شفا داده است.» و در همان لحظه او شفا یافت.


در خاتمه، ای برادران، دربارۀ هرآنچه راست، هرآنچه شریف، هرآنچه درست، هرآنچه پاک، هرآنچه دوست‌داشتنی، هرآنچه نیک‌نام و هرآنچه قابل‌ستایش، و هرآنچه عالی، بیندیشید.


و از من اجازه خواست تا پشت سر دروکنندگان، خوشه‌های به‌جامانده را جمع کند. او از صبح زود مشغول کار است و همین الآن دست از کار کشیده است تا کمی در زیر سایبان استراحت کند.»


به آن‌ها نگاه کن و هر جا آن‌ها درو می‌کنند، تو هم با آنان باش. من به کارگران خود دستور داده‌ام مزاحم تو نشوند. هر وقت تشنه شدی برو و از کوزه‌هایی که آن‌ها پُر کرده‌اند، بنوش.»


امّا عیلی، سموئیل را صدا کرد و گفت: «سموئیل، فرزندم.» او جواب داد: «بلی، آقای من.»


خداوند باز صدا کرد: «سموئیل!» سموئیل نمی‌دانست که او خداوند است، زیرا خداوند تا‌به‌حال با او صحبت نکرده بود. پس از جای خود برخاست و دوباره نزد عیلی رفت و پرسید: «بلی، چه می‌خواهید؟» عیلی گفت: «فرزندم، من تو را صدا نکردم. برو بخواب.» سموئیل هنوز صدای خداوند را نمی‌شناخت، زیرا تا‌به‌حال پیامی از طرف خدا به او نرسیده بود.


ကြှနျုပျတို့နောကျလိုကျပါ:

ကြော်ငြာတွေ


ကြော်ငြာတွေ