Biblia Todo Logo
အွန်လိုင်း သမ္မာကျမ်းစာ

- ကြော်ငြာတွေ -




روت 2:3 - مژده برای عصر جدید - ویرایش ۲۰۲۳

3 پس روت به یکی از مزرعه‌ها رفت و پشت سر دروکنندگان خوشه‌های به‌جامانده را جمع می‌کرد. برحسب اتّفاق، آن مزرعه متعلّق به بوعَز از خاندان اِلیمِلِک بود.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

هزارۀ نو

3 پس روانه شده، به کشتزار رفت و در پسِ دروگران به خوشه‌چینی مشغول شد. از قضا به قسمتی از کشتزار درآمد که متعلق به بوعَز، از خاندان اِلیمِلِک بود.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

Persian Old Version

3 پس روانه شده، به کشتزاردرآمد و در عقب دروندگان خوشه چینی مینمود، و اتفاق او به قطعه زمین بوعز که ازخاندان الیملک بود، افتاد.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

کتاب مقدس، ترجمۀ معاصر

3 پس روت به کشتزار رفته، مشغول خوشه‌چینی شد. اتفاقاً کشتزاری که او در آن خوشه می‌چید از آن بوعز، خویشاوند اِلیمِلِک شوهر نعومی بود.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

مژده برای عصر جدید

3 پس روت به یکی از مزارع رفت و پشت سر دروکنندگان راه می‌رفت و خوشه‌های برجا مانده را جمع می‌کرد. برحسب اتّفاق، آن مزرعه متعلّق به بوعز بود.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

کتاب مقدس - ترجمه کلاسیک بازنگری شده

3 پس روانه شده، به کشتزار درآمد و در پی دروندگان خوشه‌چينی می‌نمود. از قضا به قطعه زمین بوعَز که از خاندان اَليمِلِک بود، افتاد.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ




روت 2:3
10 ပူးပေါင်းရင်းမြစ်များ  

او جواب داد: «من اتّفاقی از کوه جِلبوع می‌گذشتم، در آنجا شائول را دیدم که بر نیزۀ خود تکیه داده و ارّابه‌ها و سواران دشمن به او نزدیک می‌شوند.


مرد فرومایه‌ای به‌ نام شبع فرزند بکری و از طایفۀ بنیامین در جِلجال بود. او شیپور خود را به صدا درآورد و فریاد زد: «ما داوود را نمی‌خواهیم. او پادشاه ما نیست. ای مردم اسرائیل به خانه‌های خود بازگردید.»


زمانی‌‌که جیحَزی به پادشاه می‌گفت که چگونه اِلیشَع مُرده‌ای را زنده کرده بود، زنی که پسرش زنده شده بود، برای دادخواهی نزد پادشاه آمد. جیحَزی گفت: «ای پادشاه این همان زنی است که اِلیشَع پسرش را زنده کرد.»


آیا دو گنجشک به یک ریال فروخته نمی‌شود؟ باوجوداین، بدون اجازۀ پدر آسمانی شما حتّی یکی از آن‌ها به زمین نخواهد افتاد.


اتّفاقاً کاهنی از همان راه می‌گذشت، امّا وقتی او را دید، از طرف دیگر جاده رد شد.


به نام عیسای مسیح خداوند چنین اشخاص را نصیحت می‌کنم و به آن‌ها فرمان می‌دهم که در آرامش به کار بپردازند تا نانی به دست آورند.


یک روز روت به نعومی گفت: «بگذار که به مزارع اطراف بروم و در عقب کسی‌ که از روی لطف به من اجازه دهد، خوشه چینی نمایم.» نَعومی جواب داد: «برو، دخترم.»


مدّتی بعد، بوعَز از بِیت‌لِحِم آمد و بعد از سلام به کارگران گفت: «خداوند با شما باد!» و آن‌ها در جواب گفتند: «خداوند تو را برکت دهد.»


ကြှနျုပျတို့နောကျလိုကျပါ:

ကြော်ငြာတွေ


ကြော်ငြာတွေ