Biblia Todo Logo
အွန်လိုင်း သမ္မာကျမ်းစာ

- ကြော်ငြာတွေ -




مکاشفه 1:13 - مژده برای عصر جدید - ویرایش ۲۰۲۳

13 در میان چراغدان‌ها کسی را دیدم که شبیه «پسر انسان» بود که ردای بلندی بر تن داشت و زِرِه زرّینی به دور سینه‌اش بود.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

هزارۀ نو

13 و در میان آن چراغدانها یکی را دیدم که به ’پسر انسان‘ می‌مانست. او ردایی بلند بر تن داشت و شالی زرّین بر گرد سینه.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

Persian Old Version

13 و در میان هفت چراغدان، شبیه پسر انسان را که ردای بلند در بر داشت و برسینه وی کمربندی طلا بسته بود،

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

کتاب مقدس، ترجمۀ معاصر

13 در میان شمعدانها، مردی را دیدم شبیه پسر انسان که ردایی بلند بر تن داشت و کمربندی طلایی دور سینه‌اش بود.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

مژده برای عصر جدید

13 در میان چراغپایه‌ها كسی شبیه انسان بود كه ردای بلندی بر تن داشت و زِرِه زرّینی به دور سینه‌اش بود.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

کتاب مقدس به زبان بندری

13 و میون اُ چراغدُنُ به یکی اُمدی که شبیه ’پُس انسان‘ هَستَه. اُ عبای بلندی گَرِشَه و شالی اَ طِلا دور سینَشَ.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ




مکاشفه 1:13
15 ပူးပေါင်းရင်းမြစ်များ  

بند ایفود از جنس خود ایفود و به حالت یک‌پارچه از طلا و پارچه‌های نفیس بنفش، ارغوانی و قرمز و کتان ریزبافت همان‌گونه که خداوند به موسی دستور داده بود، بافته شد.


او با عدالت و راستی بر قوم حکومت خواهد کرد.


آنگاه فرشته‌ای که شبیه انسان بود، لب‌هایم را لمس کرد تا بتوانم حرف بزنم. من به او گفتم: «ای آقای من، این رؤیا آن‌قدر مرا ترسانده است که دیگر تاب و توان در من نمانده است.


در خواب کسی را دیدم که شبیه پسر انسان بود. او بر ابرهای آسمان آمد و به حضور وجود ازلی رفت.


آنگاه تخت‌هایی را دیدم که در جاهای خود قرار داده شدند و «وجود ازلی» بر تخت خود جلوس کرد. لباس او همچون برف، سفید و موهای سرش مانند پشمِ خالص بود. از تخت او شعله‌های آتش برمی‌خاست و چرخ‌های آن، آتش سوزان بود.


و پیراهن و ردا را به تن هارون کرد و کمربند را به کمرش بست. بعد ایفود را به وی داد که روی لباس خود بپوشد و بند ایفود را که با مهارت خاصّی بافته شده بود، به دور کمرش ببندد.


زیرا کاهن اعظم ما کسی نیست که نتواند با ضعف‌های ما هم‌دردی کند، بلکه کسی است که درست مانند ما از هر لحاظ وسوسه شد، ولی مرتکب گناه نگردید.


آنگاه همچنان که می‌نگریستم، ابر سفیدی ظاهر شد و بر آن ابر کسی مانند پسر انسان نشسته بود که تاجی طلایی بر سر و داسی تیز در دست داشت.


و آن، هفت فرشته با هفت بلا از آن بیرون آمدند. آن‌ها کتان ظریف و پاکیزه و نورانی بر تن و شال‌های طلایی به دور سینه داشتند.


«به فرشته کلیسای اَفِسُس بنویس: «این است سخنان آن کسی‌ که هفت ستاره را به دست راست خود دارد و در میان هفت چراغدان زرّین می‌گردد.


ကြှနျုပျတို့နောကျလိုကျပါ:

ကြော်ငြာတွေ


ကြော်ငြာတွေ