Biblia Todo Logo
အွန်လိုင်း သမ္မာကျမ်းစာ

- ကြော်ငြာတွေ -




اعداد 24:4 - مژده برای عصر جدید - ویرایش ۲۰۲۳

4 وحی کسی‌ که سخنان خدا را شنید و رؤیای خدای قادر مطلق را دید، کسی که به خاک افتاد و چشمانش باز شد:

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

هزارۀ نو

4 وحی آن که سخنان خدا را می‌شنود، و رؤیای قادر مطلق را می‌بیند، که فرو می‌افتد و چشمانش گشوده می‌شود:

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

Persian Old Version

4 وحی آن کسیکه سخنان خدا را شنید. و رویای قادرمطلق را مشاهده نمود. آنکه بیفتاد و چشمان اوگشاده گردید.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

مژده برای عصر جدید

4 وحی کسی‌که سخنان خدا را شنید، و رؤیایی را دید که خدای متعال نشان داد، آن که به خاک افتاد و چشمانش باز شد.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

کتاب مقدس - ترجمه کلاسیک بازنگری شده

4 وحی آن کسی ‌که سخنان خدا را شنيد. و رويای قادر مطلق را مشاهده نمود. آنکه بيفتاد و چشمان او گشاده گرديد.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ




اعداد 24:4
20 ပူးပေါင်းရင်းမြစ်များ  

بعدازاین ‌وقایع، اَبرام ‌رؤیایی دید و صدای خداوند را شنید که‌ به‌ او گفت: «اَبرام‌، نترس‌، من ‌همچون سپر حافظ تو خواهم بود و به‌ تو پاداش ‌بزرگی خواهم‌ داد.»


وقتی خورشید غروب‌ می‌کرد، اَبرام‌ به ‌خواب ‌سنگینی فرو‌رفت، و تاریکی سخت و وحشتناکی او را فراگرفت.


میکایا پاسخ داد: «من قوم اسرائیل را دیدم که مانند گوسفندانِ بدون شبان در تپّه‌ها پراکنده شده‌ بودند و خداوند گفت، 'این مردم رهبری ندارند. بگذارید هریک به‌سلامتی به خانۀ خود بازگردد.'»


زمانی در رؤیا با بندۀ وفادار خود صحبت کردی و فرمودی: «تاج را بر سر شخص شجاعی گذاشتم و مردی را از بین مردم انتخاب کردم.


درخشندگی پیرامون او مانند رنگین کمان در روز بارانی بود. این منظره، نورِ پُرجلالِ حضور خداوند را نشان می‌داد. هنگامی‌که این‌ را دیدم، با صورت به زمین افتادم و صدای کسی را شنیدم که سخن می‌گفت.


خداوند گفت: «به سخنان من گوش دهید. اگر یک نبی بین شما باشد، من که یَهْوه هستم، خود را در رؤیا به او می‌شناسانم و در خواب با او صحبت خواهم کرد.


خدا همان شب به بَلعام گفت: «حالا که این مردان دوباره آمده‌اند، برخیز و با آن‌ها برو، امّا فقط آنچه را که من به تو می‌گویم، انجام بده.»


آن‌وقت خداوند چشمان بَلعام را باز کرد و بَلعام فرشتۀ خداوند را دید که شمشیر به دست، سر راه ایستاده است. پس بَلعام نزد او به خاک افتاد.


بَلعام سخن خود را چنین آغاز کرد: «این است وحی بَلعام پسر بِعور، وحی مردی که چشمانش باز شد،


اردو‌های شما چقدر زیبا است ای نسل یعقوب، و مسکن‌های تو، ای اسرائیل؛


در آنجا گرسنه شد و خواست چیزی بخورد. امّا وقتی‌که برایش غذا آماده می‌کردند، رویایی او را فراگرفت


درحالی‌که پطرس دربارۀ رؤیایش تفکّر می‌کرد، روح خدا به او گفت: «نگاه کن، سه نفر به سراغ تو آمده‌اند.


«وقتی دوباره به اورشلیم آمدم، یک روز در معبدِ بزرگ دعا می‌کردم که به حالت خلسه فرورفتم


آن روز، روز خداوند بود و روح‌القدس مرا فراگرفت، و در آن‌ حال، از پشت سَرخود صدای بلندی مثل صدای شیپور شنیدم


وقتی او را دیدم، مثل مُرده پیش پای او افتادم، امّا او دست راست خود را بر من گذاشت و گفت: «نترس، من اوّل و آخر هستم.


او لباس خود را از تن بیرون آورد و در حضور سموئیل نبوّت می‌کرد، و تمام آن روز و شب در آنجا برهنه افتاده بود. به این دلیل است که می‌گویند: «آیا شائول هم نبی شده است؟»


ကြှနျုပျတို့နောကျလိုကျပါ:

ကြော်ငြာတွေ


ကြော်ငြာတွေ