Biblia Todo Logo
အွန်လိုင်း သမ္မာကျမ်းစာ

- ကြော်ငြာတွေ -




اعداد 22:36 - مژده برای عصر جدید - ویرایش ۲۰۲۳

36 چون بالاق خبردار شد که بَلعام می‌آید، به استقبال او به شهر موآب، در کنار وادی اَرنون، واقع در مرز کشورش رفت.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

هزارۀ نو

36 چون بالاق شنید که بَلعام می‌آید، به استقبال او به شهر موآب بیرون رفت. آن شهر در مرز اَرنون در منتهی‌الیه قلمرو او واقع بود.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

Persian Old Version

36 و چون بالاق شنید که بلعام آمده است، به استقبال وی تا شهر موآب که برحد ارنون و براقصای حدود وی بود، بیرون آمد.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

کتاب مقدس، ترجمۀ معاصر

36 بالاق پادشاه وقتی شنید بلعام در راه است، از پایتخت خود بیرون آمده، تا رود ارنون واقع در مرز کشورش به استقبال او رفت.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

مژده برای عصر جدید

36 چون بالاق با خبر شد که بلعام می‌آید، به استقبال او به شهر موآب، در کنار وادی ارنون، واقع در مرز موآب رفت.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

کتاب مقدس - ترجمه کلاسیک بازنگری شده

36 و چون بالاق شنيد که بَلعام آمده است، به استقبال او تا شهر موآب که بر حد اَرنون و بر بخش انتهایی حدود او بود، بيرون آمد.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ




اعداد 22:36
14 ပူးပေါင်းရင်းမြစ်များ  

وقتی اَبرام‌ پس‌ از پیروزی بر کِدُرلاعُمِر و پادشاهان ‌دیگر باز می‌گشت، پادشاه ‌سُدوم‌ برای استقبال ‌او به ‌دشت ‌شاوِه‌ که‌ دشت ‌پادشاه ‌نیز گفته ‌می‌شود، رفت‌.


وقتی سَرخود را بلند کرد، دید که ‌سه ‌مرد در جلوی او ایستاده‌اند. همین ‌که ‌آنان‌ را دید، برخاسته به استقبال آن‌ها شتافت. ابراهیم ‌در مقابل ‌آن‌ها تعظیم‌ نمود.


یوسف‌ ارّابۀ خود را حاضر کرد و به ‌جوشن ‌رفت ‌تا از پدرش ‌استقبال‌ کند. وقتی یکدیگر را دیدند، یوسف‌ دست‌های خود را به‌ گردن ‌پدرش ‌انداخت ‌و مدّت‌ زیادی گریه کرد.


پس موسی به استقبال او رفت و در مقابل او تعظیم کرده او را بوسید. آن‌ها بعد از احوالپرسی به خیمۀ موسی رفتند.


دختران موآب مانند پرندگان رانده‌شده از لانه هایشان، در گذرگاه‌های رودخانه آرنون آشفته هستند.


آن‌ها خواهند گفت، 'موآب سقوط کرده؛ برایش ماتم بگیرید. آبرویش رفته است. در تمام کرانۀ وادی اَرنون اعلام کنید که موآب ویران شده است.'


فرشتۀ خداوند به او گفت: «با این مردان برو، امّا فقط هرچه را که من به تو می‌گویم، بگو.» پس بَلعام با فرستادگان بالاق حرکت کرد.


بالاق از بَلعام پرسید: «چرا بار اوّل که قاصدانم را فرستادم نیامدی؟ آیا فکر می‌کردی که من به تو پاداش شایسته‌ای نخواهم داد؟»


مسیحیان آن شهر وقتی شنیدند که ما در راه هستیم، تا بازار آپیاس و دهکده‌ای به نام «سه میخانه» به استقبال ما آمدند و چون پولس آنان را دید، خدا را شکر نموده دل‌گرم شد.


«پس از این‌که از سرزمین موآب گذشتیم، خداوند گفت، 'از وادی اَرنون عبور کنید و با سیحون پادشاه حِشبون بجنگید. من او را با سرزمینش به دست شما تسلیم می‌کنم.


«به‌این‌ترتیب، ما تمام سرزمین دو پادشاه اموری را که در شرق رود اُردن بود، یعنی از ناحیه وادی اَرنون تا کوه حِرمون، تصرّف کردیم.


بعد از راه بیابان رفتند و سرزمین اَدوم و موآب را دور زده به سمت شرقی موآب رسیدند و در قسمت دیگر وادی اَرنون اردو زدند. گرچه اَرنون سرحد موآب بود، امّا مردم اسرائیل هیچ‌گاه سعی نکردند از سرحد گذشته به خاک موآب وارد شوند.


در پایان مراسم قربانی، سموئیل از راه رسید و شائول به استقبال او رفت.


ကြှနျုပျတို့နောကျလိုကျပါ:

ကြော်ငြာတွေ


ကြော်ငြာတွေ