Biblia Todo Logo
အွန်လိုင်း သမ္မာကျမ်းစာ

- ကြော်ငြာတွေ -




اعداد 12:6 - مژده برای عصر جدید - ویرایش ۲۰۲۳

6 خداوند گفت: «به سخنان من گوش دهید. اگر یک نبی بین شما باشد، من که یَهْوه هستم، خود را در رؤیا به او می‌شناسانم و در خواب با او صحبت خواهم کرد.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

هزارۀ نو

6 و او گفت: «سخنان مرا بشنوید: اگر نبی‌ای در میان شما باشد، من که خداوندم، خود را در رؤیا بدو می‌شناسانم و در خواب با وی سخن می‌گویم.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

Persian Old Version

6 و او گفت: «الان سخنان مرا بشنوید: اگر در میان شما نبیای باشد، من که یهوه هستم، خود را در رویا بر اوظاهر میکنم و در خواب به او سخن میگویم.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

کتاب مقدس، ترجمۀ معاصر

6 خداوند به ایشان گفت، «سخنان مرا بشنوید: هرگاه یک نبی در میان شما باشد من که خداوندم، خود را در رویا به او آشکار می‌کنم و در خواب با وی سخن می‌گویم.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

مژده برای عصر جدید

6 خداوند فرمود: «حرف مرا بشنوید، وقتی بخواهم با یک نبی حرف بزنم با او در رؤیا و خواب صحبت می‌کنم.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

کتاب مقدس - ترجمه کلاسیک بازنگری شده

6 و او گفت: «الان سخنان مرا بشنويد: اگر در ميان شما نبی‌ای باشد، من که يهوه هستم، خود را در رويا بر او آشکار می‌کنم و در خواب به او سخن می‌گويم.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ




اعداد 12:6
50 ပူးပေါင်းရင်းမြစ်များ  

بعدازاین ‌وقایع، اَبرام ‌رؤیایی دید و صدای خداوند را شنید که‌ به‌ او گفت: «اَبرام‌، نترس‌، من ‌همچون سپر حافظ تو خواهم بود و به‌ تو پاداش ‌بزرگی خواهم‌ داد.»


امّا اکنون، این ‌زن‌ را به ‌شوهرش‌ برگردان. او یک‌ نبی است‌ و برای تو دعا خواهد کرد و تو نخواهی مرد. امّا اگر تو زن ‌را پس‌ ندهی‌، تو و تمام ‌مردمانت ‌هلاک‌ خواهید شد.»


در خواب‌ پلّکانی دید که ‌یک‌ سرش ‌بر زمین ‌و سر دیگرش‌ در آسمان ‌است ‌و فرشتگان‌ خدا از آن ‌بالا و پایین‌ می‌روند.


یعقوب ‌از خواب ‌بیدار شد و گفت‌: «به‌یقین خداوند در اینجا است‌. او در این ‌مکان‌ است ‌و من ‌نمی‌دانستم‌.»


یک ‌شب ‌یوسف‌ خوابی دید. وقتی خوابش ‌را برای برادرانش‌ تعریف‌ کرد، آن‌ها از او بیشتر متنفّر شدند.


بعد از آن‌ یوسف ‌خواب‌ دیگری دید و به ‌برادرانش‌ گفت‌: «من ‌خواب‌ دیگری دیدم‌. خواب ‌دیدم‌ که‌ خورشید و ماه‌ و یازده‌ ستاره‌ به‌ من ‌تعظیم‌ می‌کردند.»


در شب ‌خدا در رؤیا به ‌او ظاهر شد و فرمود: «یعقوب‌، یعقوب‌،» او جواب ‌داد: «بلی‌، ای خداوند.»


در همان شب خداوند به ناتان چنین گفت:


سلیمان بیدار شد و دانست که خداوند در رؤیا با او سخن گفته است. سپس به اورشلیم رفت و در برابر صندوق پیمان خداوند ایستاد و قربانی‌های سوختنی و قربانی‌های مشارکت و سلامتی تقدیم کرد و برای درباریان خود جشنی برپا نمود.


در جِبعون، سلیمان خداوند را در خواب دید. خداوند به او گفت: «از من چه می‌خواهی تا آن‌ را به تو بدهم؟»


در شب، وقتی انسان به خواب عمیق فرومی‌رود، در رؤیا با او حرف می‌زند.


او فرمود: «به برگزیدگان من ظلم نکنید و به انبیای من آزار نرسانید.»


زمانی در رؤیا با بندۀ وفادار خود صحبت کردی و فرمودی: «تاج را بر سر شخص شجاعی گذاشتم و مردی را از بین مردم انتخاب کردم.


خداوند به موسی گفت: «ببین، من تو را برای فرعون مانند خدا کرده‌ام و برادرت، هارون، نبی تو خواهد بود.


من شنیده‌ام که آن انبیا چه چیزهای در نام من گفته‌اند؛ آن‌ها به دروغ به نام من نبوّت کرده ادّعا می‌کنند که در خواب آن پیام‌ها را از من دریافت کرده‌اند.


نبی‌ای که خوابی می‌بیند باید بگوید که پیام او فقط یک خواب بوده، ولی نبی‌ای که از من پیامی گرفته، باید با امانت آن پیام را بازگو کند. در برابر گندم، کاه چه ارزشی دارد؟


در روز پنجمِ ماه چهارم در سال سی‌ام، که پنج سال از تبعیدِ یِهویاکین پادشاه می‌گذشت، من حِزقیال کاهن، پسر بوزی با سایر تبعیدشدگان یهودی در کنار رود خابور در بابِل زندگی می‌کردم. در همان روز ناگهان آسمان باز شد و خدا رؤیاهایی را به من نشان داد.


من تنها ماندم و به آن رؤیای عجیب می‌نگریستم. رنگم پریده بود و تاب و توان نداشتم.


همان شب در رؤیا، راز خواب بر دانیال آشکار شد و دانیال خدای آسمان را ستایش کرد و گفت:


در سال اوّل سلطنت بِلشَصَّر پادشاه بابِل، دانیال بر بستر خود خواب و رؤیایی دید و آن‌ را به این صورت نوشت:


در خواب دیدم که در دژ شهر شوش، پایتخت استان عیلام، در کنار رود اوّلای ایستاده بودم.


هنوز در جِلعاد شرارت وجود دارد؛ پس مردمانش هلاک خواهند شد. آن‌ها در جِلجال برای بُت‌ها قربانی کردند؛ پس قربانگاه‌هایشان مثل توده‌های سنگ در کشتزارها پراکنده خواهند شد.»


خداوند می‌گوید: «در آن زمان هنگامی‌که سعادت و آرامی را به یهودا و اورشلیم بازگردانم،


در درّه‌ای، در بین درختان، فرشته‌ای را سوار بر اسبی سرخ رنگ دیدم. پشت سر او اسب‌هایی به رنگ‌های قرمز، زرد و سفید ایستاده بودند.


وحی کسی‌ که سخنان خدا را شنید و رؤیای خدای قادر مطلق را دید، کسی که به خاک افتاد و چشمانش باز شد:


یوسف هنوز در این فکر بود که فرشتۀ خداوند در خواب به او ظاهر شد و گفت: «ای یوسف پسر داوود، از پذیرفتن مریم به‌عنوان همسرت نترس، زیرا آنچه در رحم او است از روح‌القدس است.


پس از درگذشت هیرودیس، فرشتۀ خداوند در مصر در عالم خواب به یوسف ظاهر شده


به‌این‌ترتیب تصدیق می‌کنید که فرزندان کسانی هستید که انبیا را به قتل رسانیده‌اند.


به‌این‌جهت من انبیا و حکما و علما را برای شما می‌فرستم، امّا شما بعضی را می‌کشید و مصلوب می‌کنید و بعضی را هم در کنیسه‌هایتان تازیانه می‌زنید و شهر به شهر می‌رانید.


«ای اورشلیم، ای اورشلیم، ای شهری که انبیا را به قتل رسانیدی و رسولانی را که نزد تو فرستاده شدند، سنگسار کردی! چه بسیار اوقاتی که آرزو کردم مانند مرغی که جوجه‌های خود را زیر پَر و بال خود جمع می‌کند، فرزندان تو را به دور خود جمع کنم، امّا تو نخواستی.


هنگامی‌که پیلاطُس در دیوان‌خانه نشسته بود، همسرش پیغامی به این شرح برای او فرستاد: «با آن مرد بی‌گناه کاری نداشته باش. من دیشب دربارۀ او خوابی دیدم که مرا بسیار مضطرب ساخت.»


در آنجا فرشتۀ خداوند به او ظاهر شد و در سمت راست آتشدان بُخور ایستاد.


وقتی زَکریا بیرون آمد و قادر به صحبت کردن نبود، آنان فهمیدند که در داخل جایگاه مقدّس در معبدِ بزرگ رؤیایی دیده است و چون نمی‌توانست حرف بزند، ایماو‌اشاره می‌کرد.


و اگر بگوییم: از جانب بشر، همۀ مردم ما را سنگسار خواهند کرد، چون یقین دارند که یحیی یک نبی بود.»


و در آن حال آسمان را گشوده و چیزی مانند یک سفره بزرگ دید که از چهارگوشه آویزان شده بود و رو به پایین به‌طرف زمین می‌آمد.


در همان وقت که پطرس از تفسیر رؤیای خود درمانده بود و سعی می‌کرد معنی آن‌ را بفهمد، فرستادگان کرنیلیوس جستجوکنان به در خانۀ شمعون رسیدند.


درواقع این او بود که بعضی را برای رسالت، بعضی را برای نبوّت، بعضی را برای بشارت و بعضی را برای شبانی و تعلیم برگزید،


یَهْوه، خدایتان از بین شما یک نبی‌ مانند من برای شما برمی‌انگیزاند. شما باید به او گوش فرادهید.


من از بین آن‌ها یک نبی مانند تو برای ایشان برمی‌انگیزم و کلام خود را در دهان او می‌گذارم تا او همهٔ فرمان‌های مرا به آن‌ها بگوید.


خدا در گذشته به دفعات بسیار و به راه‌های گوناگون از طریق انبیا با نیاکان ما تکلّم فرمود،


به‌خاطر مرگ این دو نفر، تمام مردم روی زمین شادی کرده جشن خواهند گرفت و به یکدیگر هدیه خواهند داد، زیرا این دو نبی، مردم روی زمین را معذّب می‌ساختند.


و من دو شاهد خود را که پلاس‌ بر تن خواهند داشت خواهم فرستاد و آن‌ها در تمام آن هزار و دویست و شصت روز نبوّت خواهند کرد.»


و از خداوند سؤال کرد که چه کند. امّا خداوند جوابش را نداد، نه در خواب به او جواب داد و نه به‌وسیلهٔ قرعه و نه توسط انبیا.


آن شب سموئیل تا صبح در بستر ماند و صبح هنگام مانند همیشه دروازه‌های خانهٔ خداوند را باز کرد. او می‌ترسید که دربارۀ رؤیایی که دیده بود، چیزی به عیلی بگوید.


از آن به بعد، خداوند خود را در شیلوه ظاهر می‌کرد، جایی که به سموئیل ظاهر شده و با او صحبت کرده بود.


ကြှနျုပျတို့နောကျလိုကျပါ:

ကြော်ငြာတွေ


ကြော်ငြာတွေ