Biblia Todo Logo
အွန်လိုင်း သမ္မာကျမ်းစာ

- ကြော်ငြာတွေ -




نِحِمیا 2:10 - مژده برای عصر جدید - ویرایش ۲۰۲۳

10 امّا زمانی‌‌که سَنبَلَط از اهالی بِیت‌حورون و طوبیا یکی از مأموران استان‌های عَمون شنیدند که کسی برای کمک به مردم اسرائیل آمده است، بسیار آشفته شدند.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

هزارۀ نو

10 اما چون سَنبَلَطِ حُرونی و طوبیا صاحبمنصب عَمّونی این را شنیدند، ایشان را بسیار ناپسند آمد که کسی در طلب رفاه بنی‌اسرائیل آمده است.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

Persian Old Version

10 اما چون سنبلط حرونی و طوبیای غلام عمونیاین را شنیدند، ایشان را بسیار ناپسند آمدکه کسی به جهت طلبیدن نیکویی بنیاسرائیل آمده است.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

کتاب مقدس، ترجمۀ معاصر

10 ولی وقتی سنبلط (از اهالی حورون) و طوبیا (یکی از مأموران عمونی) شنیدند که من آمده‌ام، بسیار ناراحت شدند، چون دیدند کسی پیدا شده که می‌خواهد به قوم اسرائیل کمک کند.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

مژده برای عصر جدید

10 امّا زمانی که سنبلط، از اهالی بیت حورون و طوبیا یکی از مأموران استانهای عمون شنیدند که کسی برای کمک به مردم اسرائیل آمده است، بسیار آشفته شدند.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

کتاب مقدس - ترجمه کلاسیک بازنگری شده

10 اما چون سَنبَلَط حُرونی و طوبیای غلام عَمّونی‌ این را شنیدند، ایشان را بسیار ناپسند آمد که کسی به جهت طلبیدن نیکویی قوم اسرائیل آمده است.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ




نِحِمیا 2:10
26 ပူးပေါင်းရင်းမြစ်များ  

در آن روز، وقتی تورات موسی را با صدای بلند برای مردم می‌خواندند، به قسمتی رسیدند که در آن نوشته شده بود که عَمونیان و موآبیان هرگز نباید به گردهمایی قوم خدا وارد شوند،


یکی از پسران یهویاداع پسر اِلیاشیب کاهن اعظم با دختر سَنبَلَط، از شهر بِیت‌حورون ازدواج کرده بود. بنابراین من او را مجبور کردم که اورشلیم را ترک کند.


اِلیاشیب کاهن که انباردار معبدِ بزرگ بود و از اقوام طوبیا بود،


ولی هنگامی‌که سَنبَلَط، طوبیا و جِشِمِ عرب از نقشۀ ما باخبر شدند، ما را مسخره کرده گفتند: «چه‌کار می‌کنید؟ آیا می‌خواهید بر ضد شاهنشاه شورش کنید؟»


هنگامی‌که سَنبَلَط، طوبیا، اعراب‌، عَمونیان و اَشدودیان شنیدند که ما در بازسازی دیوار اورشلیم پیشرفت کرده‌ایم و شکاف‌های آن بسته می‌شوند، بسیار خشمگین شدند.


چون سَنبَلَط، طوبیا، جِشِمِ عرب و سایر دشمنان ما شنیدند که کار بازسازی دیوار را تمام کرده‌ایم و هیچ شکافی در آن باقی نمانده است، با این‌که درهای دروازه‌هایش را هنوز برپا نکرده بودیم،


هنگامی‌که دشمنان ما در ملّت‌های همسایه این خبر را شنیدند، هراسان و شرمسار شدند، چون دانستند این کار با کمک خدا انجام پذیرفته است.


مُردِخای یهودی بعد از خشایارشای پادشاه، بالاترین مقام را در مملکت داشت. او مورد احترام قوم خود بود و همۀ آن‌ها او را دوست می‌داشتند. او برای سعادت قوم خود و امنیّت فرزندان آن‌ها کوشش فراوان کرد.


شخص شریر این‌ را می‌‌بیند و خشمگین می‌شود؛ حرص می‌خورد، و امیدش را از دست می‌دهد.


خشم بی‌رحم است و غضب ظالمانه، امّا کیست که بتواند حسادت را تحمّل کند؟


غلامی که به سلطنت می‌رسد، احمقی که سیر و ثروتمند شود،


برده‌ها را دیدم که بر اسب سوار هستند و اشخاص بلند پایه مثل برده‌ها پیاده می‌روند.


جانم برای موآب در فغان است؛ مردم آن به شهر صوعَر و عِجلَت شِلیشیا گریخته‌اند. بعضی گریه‌کنان از جادهٔ لوحیت بالا می‌روند و بعضی دیگر زاری‌کنان به‌طرف حورونایِم فرار می‌کنند.


سپس اسماعیل دختران پادشاه و سایر مردم مِصفَه یعنی کسانی را که نِبوزَرادان، فرماندۀ سپاه، حفاظت از آن‌ها را به عهدۀ جِدَلیا سپرده بود، به اسیری گرفت و همه به‌طرف سرزمین عَمون حرکت کردند.


مردم حِشبون و اِلِعالِه گریه می‌کنند و صدای گریه آن‌ها تا یاحص شنیده می‌شود؛ حتّی مردم صوعَر آن‌ را می‌شنوند. در شهرهای دوردستی مثل حورونایِم و عِجلَت شِلیشیا هم صدای گریۀ آن‌ها شنیده می‌شود. آب رودخانۀ نِمریم هم خشک شده است.


هق‌هق گریه‌هایشان را در سربالایی‌های جادۀ لوحیت و فریاد دل‌خراش آن‌ها را در سرازیری‌های جادۀ حورنایِم بشنوید.


آنان از این‌که آن دو رسول، قوم را تعلیم می‌دادند و با اتّکا به رستاخیز عیسی، رستاخیز مردگان را اعلام می‌کردند، سخت ناراحت شده بودند.


هنگامی‌که فرماندۀ نگهبانان معبدِ بزرگ و سران کاهنان این‌ را شنیدند، در شگفت ماندند و حیران که عاقبت کار چه خواهد شد.


ကြှနျုပျတို့နောကျလိုကျပါ:

ကြော်ငြာတွေ


ကြော်ငြာတွေ