Biblia Todo Logo
အွန်လိုင်း သမ္မာကျမ်းစာ

- ကြော်ငြာတွေ -




یونس 1:3 - مژده برای عصر جدید - ویرایش ۲۰۲۳

3 امّا یونس خواست که از حضور خداوند فرار کند. پس به بندر یافا رفت و در آنجا یک کشتی دید که عازم تَرشیش بود. یونس کرایه خود را داد و با ملوانان سوار شد تا به تَرشیش رفته از خداوند دور گردد.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

هزارۀ نو

3 اما یونس برخاست تا از حضور خداوند به تَرشیش بگریزد! پس به یافا فرود آمد. در آنجا کشتی‌ای یافت که عازم تَرشیش بود. کرایه‌اش را داد و سوار شد تا همراه ایشان از حضور خداوند به تَرشیش بگریزد.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

Persian Old Version

3 اما یونس برخاست تا از حضور خداوند به ترشیش فرار کند و به یافا فرود آمده، کشتیای یافت که عازم ترشیش بود. پس کرایهاش را داده، سوار شد تا همراه ایشان از حضور خداوند به ترشیش برود.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

کتاب مقدس، ترجمۀ معاصر

3 ولی یونس که نمی‌خواست به نینوا برود تصمیم گرفت از حضور خداوند به ترشیش فرار کند. او به بندر یافا رفت و در آنجا کشتی‌ای دید که عازم ترشیش بود. یونس کرایه خود را پرداخت و سوار کشتی شد.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

مژده برای عصر جدید

3 امّا یونس خواست که از حضور خداوند فرار کند. پس به بندر یافا رفت و در آنجا یک کشتی دید که عازم اسپانیا بود. یونس کرایه خود را داد و با ملوانان سوار شد تا به اسپانیا رفته و از خداوند دور گردد.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

کتاب مقدس - ترجمه کلاسیک بازنگری شده

3 اما یونس برخاست تا از حضور خداوند به ترشیش فرار کند. پس به یافا فرود آمده، کشتی‌ای یافت که عازم ترشیش بود. پس کرایه‌اش را داده، سوار شد تا همراه ایشان از حضور خداوند به ترشیش برود.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ




یونس 1:3
35 ပူးပေါင်းရင်းမြစ်များ  

در وقت نسیم خنک عصر همان روز، صدای یَهْوه خدا را شنیدند که در باغ‌ راه ‌می‌رود. پس آدم و زنش خود را پشت‌ درختان پنهان‌ کردند.


قائن ‌از حضور خداوند رفت ‌و در سرزمینی به ‌نام ‌نُود یعنی سرگردان‌ که ‌در شرق‌ عَدَن‌ است‌، ساکن ‌شد.


ایلیا از ترس جانش گریخت و با خدمتکارش به شهر بِئِرشِبَع‌ در یهودا رفت و خدمتکارش را در آنجا گذاشت.


در آنجا وارد غاری شد تا شب را سپری کند. ناگهان خداوند به او گفت: «ایلیا، اینجا چه می‌کنی؟»


در مورد گندم، جو، شراب و روغن که سرورم فرموده بود، می‌توانید آن‌ها را برای ما خدمت‌گزاران خود بفرستید.


ما الوار مورد نیاز شما را از لبنان می‌بُریم و آن‌ها را به هم بسته به‌صورت شناور به بندر یافا خواهیم فرستاد تا شما بتوانید آن‌ها را به اورشلیم ببرید.»


زیرا کشتی‌های پادشاه هر سه سال یک‌مرتبه با دریانوردان حیرام به ترشیش می‌رفتند و طلا، نقره، عاج، میمون و طاووس می‌آوردند.


مردم برای پرداخت دستمزد سنگ‌تراشان و نجّاران پول دادند و همچنین غذا و آشامیدنی و روغن زیتون جمع کردند تا به شهرهای صور و صیدون فرستاده شود و در عوض آن، چوب سدر آزاد از لبنان خریداری کرده از طریق دریا به یافا بفرستند. تمام این اقدامات با موافقت کوروش شاهنشاه پارس انجام پذیرفت.


خداوند گفت: «باشد، همۀ دارایی‌اش را در اختیار تو می‌گذارم. برو و هر کاری که می‌خواهی بکن، امّا به خودش آسیب نرسان!» پس شیطان از حضور خداوند بیرون رفت.


پس شیطان از حضور خداوند بیرون رفت و ایّوب را از سر تا پا به دُمَل‌های دردناک مبتلا کرد.


بعضی با کشتی به دریا رفته به تجارت مشغول شدند.


او حتّی بزرگ‌ترین و زیباترین کشتی‌ها را غرق خواهد کرد.


این وحی‌ای است دربارۀ صور. ای دریانوردانی که از ترشیش بازمی‌گردید، از غم فریاد برآورید، چون صور، بندرگاه شما ویران، و خانه‌ها و لنگرگاه آن خراب شده‌اند. وقتی‌که کشتی‌های شما از قبرس بازگردند، این خبر را به شما خواهند داد.


ای کسانی‌ که در تَرشیش ساکن شده‌اید، شما می‌توانید همچون رود نیل آزادانه به هرجایی که می‌خواهید بروید! دیگر کسی نیست که از شما حمایت کند.


ای مردم فنیقیه از غم فریاد بزنید! بکوشید تا به تَرشیش فرار کنید!


این‌ها کشتی‌هایی هستند که از سرزمین‌ ترشیش می‌آیند و فرزندانت را از دوردست‌ها بازمی‌گردانند، همراه با طلا و نقره‌هایشان تا نام خداوند را گرامی بدارند، نام خدای قدّوس اسرائیل، خدایی که همۀ ملّت‌ها را واداشت تا به قوم او احترام بگذارند.


بُت‌هایشان را با نقره‌ای از تَرشیش و طلایی از اوفاز روکش می‌کنند. بعد آن‌ها را با لباس‌هایی به رنگ بنفش و ارغوانی که بافندگان ماهر بافته‌اند، می‌پوشانند.


«امّا تو، ای انسان فانی، به من گوش فراده. همچون این نسل نافرمان، سرکش نباش! دهان خود را بگشای و آنچه را به تو می‌دهم، بخور.»


«تو با تَرشیش تجارت کردی و در عوض کالاهای فراوانت، نقره، آهن، روی و سرب گرفتی.


قدرت خداوند با نیروی عظیمی‌ بر من آمد و روح او مرا برد. و همچنان‌ که قدرت خدا بر من مستولی می‌شد، احساس خشم و اندوه کردم.


سپس یونس برای آن‌ها تعریف کرد که از پیشگاه خداوند فرار کرده است. ملوانان ترسیدند و به او گفتند: «تو کار بسیار بدی کرده‌ای.»


پس دعا کرد و گفت: «ای خداوند، آیا وقتی در وطن خودم بودم، نگفتم که چنین خواهی کرد و آیا به همین دلیل نبود که می‌خواستم به تَرشیش فرار کنم؟ من مطمئن بودم که تو کریم، رحیم، دیرغضب و پُر از محبّت هستی و همیشه حاضری که از مجازات مردم منصرف شوی.


عیسی به او فرمود: «کسی‌ که شروع به شخم زدن نماید و پیوسته به عقب نگاه کند، شایستۀ پادشاهی خدا نیست.»


امّا پولس عقیده داشت که نباید کسی را که در پَمفیلیه ایشان را ترک کرده و تا پایان کار همراه ایشان نمانده بود، با خود ببرند.


«بنابراین ای اَغریپاس پادشاه، من نسبت به رؤیای آسمانی نافرمانی نکردم،


در یافا یکی از ایمان‌داران که زنی به نام طبیتا بود زندگی می‌کرد (ترجمه یونانی نام او دورکاس به معنی غزال است.) این زن که بسیار نیکوکار و بخشنده بود،


ایمان‌داران که شنیده بودند پطرس در لُدّه است، به‌ سبب نزدیکی لُدّه به یافا، دو نفر را نزد او فرستادند و تقاضا نمودند: «هرچه زودتر خود را به ما برسان.»


این خبر در سراسر یافا منتشر شد و بسیاری به خداوند ایمان آوردند.


پطرس روزهای زیادی در یافا ماند و با شمعون دبّاغ زندگی می‌کرد.


اگر من بشارت دهم نمی‌توانم فخر کنم، زیرا که ناگزیرم! وای بر من اگر بشارت ندهم!


کیفر آنان هلاکت جاودانی و دوری از حضور خداوند و محرومیّت از جلال قدرت او خواهد بود.


مِیاه‌یَرقون، رقون و منطقۀ اطراف یافا بود.


ကြှနျုပျတို့နောကျလိုကျပါ:

ကြော်ငြာတွေ


ကြော်ငြာတွေ