Biblia Todo Logo
အွန်လိုင်း သမ္မာကျမ်းစာ

- ကြော်ငြာတွေ -




اِرمیا 40:15 - مژده برای عصر جدید - ویرایش ۲۰۲۳

15 آنگاه یوحانان پسر قاریَح در مِصفَحه مخفیانه به او گفت: «بگذار من بروم و اسماعیل پسر نِتَنیا را بکُشم، و هیچ‌کس نخواهد فهمید که چه کسی این کار را کرده است. چرا او تو را بکُشد؟ این کار باعث می‌شود تمام یهودیانی که دور تو جمع شده‌اند، پراکنده و برای تمام کسانی‌ که در یهودا باقی مانده‌اند، مصیبتی به‌وجود آورند.»

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

هزارۀ نو

15 آنگاه یوحانان پسر قاریَح، پنهانی در مِصفَه به جِدَلیا گفت: «تمنا اینکه اجازه دهی تا بروم و اسماعیل پسر نِتَنیا را بکُشم، و کسی آگاه نخواهد شد. چرا او جان تو را بستاند و مردمان یهودا که جملگی نزد تو گرد آمده‌اند، پراکنده شوند و باقیماندگانِ یهودا نابود گردند؟»

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

Persian Old Version

15 پس یوحانان بن قاریح جدلیا را در مصفه خفیه خطاب کرده، گفت: «اذن بده که بروم و اسماعیل بن نتنیا رابکشم و کسی آگاه نخواهد شد. چرا او تو رابکشد و جمیع یهودیانی که نزد تو فراهم آمده اندپراکنده شوند و بقیه یهودیان تلف گردند؟»

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

کتاب مقدس، ترجمۀ معاصر

15 یوحانان در مصفه محرمانه به جدلیا گفت: «اجازه بده که بروم و اسماعیل را بکشم. هیچ‌کس هم از ماجرا باخبر نخواهد شد. چرا بگذاریم او تو را بکشد؟ هیچ فکر کرده‌ای در آن صورت بر سر یهودیانی که به اینجا بازگشته‌اند، چه خواهد آمد؟ همه پراکنده خواهند شد و از بین خواهند رفت.»

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

مژده برای عصر جدید

15 آنگاه یوحانان در خفا به او گفت: «بگذار من بروم و اسماعیل را بکشم، و هیچ‌کس نخواهد فهمید که چه کسی این کار را کرده است. چرا او تو را بکشد؟ این کار باعث می‌شود، تمام یهودیانی که دور تو جمع شده‌اند، پراکنده شوند و مصیبتی برای تمام کسانی‌که در یهودا باقی مانده‌اند به وجود آورد.»

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

کتاب مقدس - ترجمه کلاسیک بازنگری شده

15 پس یوحانان پسر قاریَح جِدَلیا را در مِصفه مخفیانه خطاب کرده، گفت: «اجازه بده که بروم و اسماعیل پسر نِتَنیا را بکشم و کسی آگاه نخواهد شد. چرا او تو را بکشد و تمامی یهودیانی که نزد تو گرد آمده‌اند، پراکنده شوند و بقیه یهودیان تلف گردند؟»

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ




اِرمیا 40:15
10 ပူးပေါင်းရင်းမြစ်များ  

امّا آن‌ها به او گفتند: «خیر، شما نباید با ما بیایید، زیرا اگر ما بگریزیم، برای دشمن اهمیّتی ندارد. ارزش شما بیش از ده‌هزار نفر از ما است. بهتر است که در شهر بمانید و اگر به کمکی نیاز داشتیم، از اینجا برای ما کمک بفرست.»


امّا اَبیشای، پسر صِرویَه، به کمک داوود آمد و به آن فلسطینی حمله کرده او را کشت. آنگاه مردان داوود به او گفتند: «از این به بعد تو نباید با ما به جنگ بروی، زیرا ما نمی‌خواهیم که چراغ اسرائیل خاموش شود.»


آن‌هایی که برای من کار می‌کنند، هرگز گرسنه نبوده‌اند.


پس اسماعیل پسر نِتَنیا، یوحانان و یوناتان پسران قاریح، سِرایا پسر تَنحومِت، پسران عیفای نِطوفاتی، یَزَنیا پسر مکانی با افراد تحت نظرشان نزد جِدَلیا در مِصفَه رفتند.


و به من گفتند: «خواهش می‌کنیم آنچه می‌خواهیم برای ما انجام بده! در حضور خدای ما، برای ما که زنده مانده‌ایم، دعا کن. زمانی ما گروه کثیری بودیم، امّا اکنون، همان‌طور که می‌بینی تعداد کمی از ما زنده مانده‌اند.


متوجّه نیستید که برای شما بهتر است یک ‌نفر به‌خاطر قوم بمیرد تا این‌که ملّت ما به کلّی نابود شود.»


همراهان داوود به او گفتند: «امروز همان روزی است که خداوند فرمود: من دشمنت را به دست تو تسلیم می‌کنم. هرچه دلت بخواهد با او بکن!» آنگاه داوود برخاست و آهسته رفت و گوشۀ ردای شائول را بُرید.


اَبیشای به داوود گفت: «‌خداوند امروز دشمن شما را به دست شما داد. حالا اجازه بفرما که او را با نیزۀ خودش به زمین بکوبم. فقط یک ضربه کافی است که او را بکُشم و ضربۀ دوّم لازم نیست.»


ကြှနျုပျတို့နောကျလိုကျပါ:

ကြော်ငြာတွေ


ကြော်ငြာတွေ