Biblia Todo Logo
အွန်လိုင်း သမ္မာကျမ်းစာ

- ကြော်ငြာတွေ -




اِرمیا 32:2 - مژده برای عصر جدید - ویرایش ۲۰۲۳

2 در آن زمان ارتش پادشاه بابِل در حال حمله به اورشلیم بود و من در محوطۀ کاخ سلطنتی زندانی بودم.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

هزارۀ نو

2 در آن هنگام، لشکر پادشاه بابِل اورشلیم را در محاصره داشت، و اِرمیای نبی در حیاط قراولان در کاخ پادشاه یهودا، در بند بود.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

Persian Old Version

2 و در آن وقت لشکر پادشاه بابل اورشلیم را محاصره کرده بودندو ارمیا نبی در صحن زندانی که در خانه پادشاه یهودا بود محبوس بود.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

کتاب مقدس، ترجمۀ معاصر

2 در این زمان که اورشلیم در محاصرهٔ سپاه نِبوکَدنِصَّر، پادشاه بابِل بود، من در حیاط زندان واقع در کاخ پادشاه یهودا، محبوس بودم.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

مژده برای عصر جدید

2 در آن زمان ارتش پادشاه بابل در حال حمله به اورشلیم بود و من در محوطهٔ کاخ سلطنتی زندانی بودم.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

کتاب مقدس - ترجمه کلاسیک بازنگری شده

2 و در آن وقت لشکر پادشاه بابل اورشلیم را محاصره کرده بودند و اِرمیای نبی در صحن زندانی که در خانه پادشاه یهودا بود، زندانی بود.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ




اِرمیا 32:2
15 ပူးပေါင်းရင်းမြစ်များ  

نبوکدنصر پادشاه بابِل با تمامی لشکر خود در روز دهم از ماه دهم در سال نهم سلطنت صِدِقیا، به اورشلیم آمده آن‌ را محاصره کرد و گرداگرد آن سنگر ساخت.


فَلال پسر اوزای از گوشۀ دیوار تا بُرج کاخ بالایی شاهنشاه را که نزدیک حیاط نگهبانان است، ساخت. قسمت بعدی را فِدایا پسر فَرعوش بازسازی کرد.


آشنایانم را از من جدا کردی و مرا مورد تنفّر آنان قرار داده‌ای. آن‌چنان گرفتار شده‌ام که راه گریزی ندارم؛


صِدِقیای پادشاه مرا به زندان انداخت، چون گفته بودم خدا می‌گوید: «من اجازه می‌دهم پادشاه بابِل این شهر را فتح کند،


پس همان‌طور که خداوند گفته بود، حنمئیل به آنجا نزد من در محوطۀ کاخ سلطنتی آمد و از من خواست مزرعه را بخرم. پس دانستم که خداوند حقیقتاً با من سخن گفته‌ است.


زمانی‌‌که من هنوز در محوطۀ کاخ زندانی بودم، یک‌بار دیگر پیام خداوند را دریافت کردم.


هنگامی‌که نبوکدنصر پادشاه بابِل و ارتش او با حمایت نیروهای ملّت‌ها و نژادهای زیر سلطۀ او به اورشلیم و شهرهای اطراف آن حمله می‌کردند، خداوند با من چنین سخن گفت.


پس از آن من به باروک چنین گفتم: «من دیگر اجازه ندارم وارد معبدِ بزرگ شوم.


آن‌ها از دست من عصبانی بودند و دستور دادند مرا بزنند و در خانه یوناتان، منشی دربار، که خانه‌اش را به‌صورت زندان درآورده بودند‌، زندانی نمودند.


پس صِدِقیای پادشاه دستور داد مرا در محوطۀ کاخ زندانی کنند. من در آنجا ماندم و تا وقتی‌که ذخیزهٔ نان شهر تمام نشده بود، هر روز یک قرص نان از نانوایی‌ها به من می‌دادند.


در آن زمان من هنوز زندانی نشده بودم و می‌توانستم آزادانه میان مردم بروم.


و آن‌ها مرا از چاه بیرون آوردند و مرا در محوطۀ کاخ نگاه داشتند.


پس آن‌ها مرا گرفتند و با ریسمان به ته آب‌انبار شاهزاده مَلْکیا که در محوطۀ کاخ قرار داشت، انداختند. آب‌انبار آب نداشت و ته آن پُر از گِل بود و من در گِل فرو رفتم.


خوشحال باشید و بسیار شادی کنید، زیرا پاداش شما در آسمان عظیم است، چون به همین طریق به انبیای قبل از شما نیز جفا می‌رسانیدند.


ကြှနျုပျတို့နောကျလိုကျပါ:

ကြော်ငြာတွေ


ကြော်ငြာတွေ