Biblia Todo Logo
အွန်လိုင်း သမ္မာကျမ်းစာ

- ကြော်ငြာတွေ -




اِرمیا 26:24 - مژده برای عصر جدید - ویرایش ۲۰۲۳

24 چون من از حمایت اَخیقام پسر شافان، برخوردار بودم، مرا به دست مردم ندادند تا کشته شوم.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

هزارۀ نو

24 اما دست اَخیقام پسر شافان با اِرمیا بود، به گونه‌ای که او به دست قوم سپرده نشد تا کشته شود.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

Persian Old Version

24 لیکن دست اخیقام بن شافان با ارمیابود تا او را بهدست قوم نسپارند که او را به قتل رسانند.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

کتاب مقدس، ترجمۀ معاصر

24 ولی اخیقام (پسر شافان) از من پشتیبانی کرد و نگذاشت بزرگان قوم مرا به دست مردم بسپارند تا کشته شوم.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

مژده برای عصر جدید

24 چون من از حمایت اخیقام پسر شافان، برخوردار بودم، مرا به دست مردم ندادند تا کشته شوم.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

کتاب مقدس - ترجمه کلاسیک بازنگری شده

24 لیکن دست اَخیقام پسر شافان با اِرمیا بود تا او را به ‌دست قوم نسپارند که او را به قتل رسانند.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ




اِرمیا 26:24
21 ပူးပေါင်းရင်းမြစ်များ  

و هنگامی‌که ایزابل می‌خواست انبیای خداوند را بکُشد، او یک‌صد نفر از آن‌ها را در دو غار در گروه‌های پنجاه نفری پنهان کرد و برای ایشان نان و آب تهیّه می‌کرد.


پادشاه بابِل، جِدَلیا پسر اَخیقام نوۀ شافان را بر مردمی که در سرزمین یهودا باقی مانده بودند، به‌عنوان فرماندار گماشت.


و به حِلقیا، اَخیقام پسر شافان، عَبدون پسر میکا، شافان منشی دربار و عسایا، خادم پادشاه چنین امر کرد:


من آن نامه را به اِلِعاسَه، پسر شافان و جِمَریا پسر حِلقیا، یعنی سفیرانی که صِدِقیا، پادشاه یهودا، نزد نبوکدنصر پادشاه بابِل فرستاد، دادم. متن نامه چنین بود:


پس وقتی همه گوش می‌دادند، باروک از روی طومار، آنچه را که گفته بودم، خواند. او این کار را در اتاق جِمَریا، پسر شافان منشی دربار، انجام داد. اتاق او در صحن بالایی نزدیک ورودی دروازۀ جدید بود.


میکایا، پسر جِمَریا و نوۀ شافال، سخنان خداوند را که از روی طومار به‌وسیلهٔ باروک خوانده شد، شنید.


بعدازآن او به کاخ سلطنتی، به دفتر منشی دربار، جایی که درباریان در آن جلسه داشتند، رفت. اِلیشَمَع منشی، دِلایا پسر شِمَعیا، اِلناتان، پسر عکبور، جِمَریا پسر شافان، و صِدِقیا پسر حَنَنیا در آن جلسه حضور داشتند.


آنگاه آن‌ها به او گفتند: «تو و اِرمیا باید بروید و خودتان را در جایی پنهان کنید و به هیچ‌کس نگویید کجا هستید.»


سپس پادشاه دستور داد تا شاهزاده یِرَخمِئیل، سِرایا پسر عزرئیل، و شِلِمیا پسر عَبدِئیل، مرا و منشی‌ام باروک را دستگیر کنند. امّا خداوند ما را پنهان کرده بود.


مرا از محوطۀ کاخ بیرون آوردند و تحت توجّه جِدَلیا پسر اَخیقام و نوۀ شافان قرار دادند تا من در امنیّت و سلامتی به خانۀ خودم بازگردم. پس من در آنجا در میان مردم ساکن شدم.


هفتاد نفر از رهبران قوم اسرائیل نزد آن‌ها ایستاده بودند و یازنیا پسر شافان در میان ایشان ایستاده بود و هر‌کس بخورسوزی در دست خود داشت؛ دود خوشبوی بُخور از آن‌ها برمی‌خاست.


این بحث چنان بالا گرفت که فرمانده از ترس این‌که مبادا پولس را تکّه‌تکّه کنند، فرمان داد سربازان به مجلس وارد شوند و پولس را از میان جمعیّت خارج ساخته به سربازخانه ببرند.


امّا آن افسر که می‌خواست پولس را نجات دهد، مانع انجام نقشۀ آنان شد. او دستور داد اوّل کسانی‌ که شنا بلد بودند، از کشتی به داخل آب بپرند و خود را به خشکی برسانند،


امّا زمین به کمک آن زن آمده دهان خود را گشود و سیلابی را که اژدها از دهان خود جاری ساخته بود فروبرد.


ကြှနျုပျတို့နောကျလိုကျပါ:

ကြော်ငြာတွေ


ကြော်ငြာတွေ