Biblia Todo Logo
အွန်လိုင်း သမ္မာကျမ်းစာ

- ကြော်ငြာတွေ -




اِرمیا 20:10 - مژده برای عصر جدید - ویرایش ۲۰۲۳

10 می‌شنوم که همه نجواکنان می‌گویند: «وحشت همه‌جا را فراگرفته است، بیایید از دست او به مقامات شکایت کنیم.» حتّی دوستان نزدیک من در انتظار سقوط من می‌باشند. آن‌ها می‌گویند: «شاید بتوان او را فریب داد و به دام انداخت تا از او انتقام بگیرم.»

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

هزارۀ نو

10 زمزمۀ بسیار به گوشم می‌رسد؛ از هر سو وحشت است! دوستان نزدیکم جملگی می‌گویند: «شکایت کنید! بیایید از او شکایت کنیم!» و افتادن مرا انتظار می‌کشند. می‌گویند: «شاید فریفته شود، آنگاه بر او چیره خواهیم شد، و انتقام خویش از او خواهیم ستاند!»

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

Persian Old Version

10 زیرا که از بسیاری مذمت شنیدم و از هر جانب خوف بود و جمیع اصدقای من گفتند بر اوشکایت کنید و ما شکایت خواهیم نمود و مراقب لغزیدن من میباشند (و میگویند) که شاید اوفریفته خواهد شد تا بر وی غالب آمده، انتقام خود را از او بکشیم.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

کتاب مقدس، ترجمۀ معاصر

10 از هر طرف صدای تهدید آنها را می‌شنوم و بدنم می‌لرزد. حتی دوستانم می‌گویند که از دست من شکایت خواهند کرد. آنها منتظرند که بیفتم، و به یکدیگر می‌گویند: «شاید او خودش را به دام بیندازد؛ آن وقت می‌توانیم از او انتقام بگیریم.»

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

مژده برای عصر جدید

10 می‌شنوم که همه نجواکنان می‌گویند: «وحشت همه‌جا را فراگرفته است، بیایید از دست او به مقامات شکایت کنیم.» حتّی دوستان نزدیک من در انتظار سقوط من می‌باشند. آنها می‌گویند: «شاید بتوان او را فریب داد و به دام انداخت تا از او انتقام بگیریم.»

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

کتاب مقدس - ترجمه کلاسیک بازنگری شده

10 زیرا که از بسیاری سرزنش شنیدم و از هر جانب ترس بود و تمامی یاران نزدیکم گفتند: «از او شکایت کنید! شکایت خواهیم نمود!» و افتادن مرا انتظار می‌کشند. و می‌گویند: «شاید فریفته شود، آنگاه بر او غالب خواهیم شد، و انتقام خود را از او خواهیم گرفت!»

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ




اِرمیا 20:10
35 ပူးပေါင်းရင်းမြစ်များ  

آنگاه ایزابل این پیام را برای ایلیا فرستاد: «خدایان مرا بکُشند، اگر تا فردا همین موقع، همان کاری را که با انبیای من کردی، با تو نکنم.»


اَخاب به ایلیا گفت: «ای دشمن من، آیا مرا یافتی؟» او پاسخ داد: «بلی، زیرا تو خود را فروخته‌ای تا آنچه را در چشم خداوند پلید است به‌جا آوری.


به ایشان بگویید او را در زندان بیندازند و فقط به او آب و نان بدهند تا من به‌سلامت بازگردم.»


اَخاب پاسخ داد: «یک نفر دیگر به نام میکایا پسر ایملَه هست، امّا من از او بیزارم، زیرا او هرگز برای من پیشگویی خوبی نکرده است و همیشه بد می‌گوید.» یِهوشافاط پاسخ داد: «تو نباید چنین بگویی.»


تمام دوستان نزدیکم از من نفرت دارند و کسانی‌که آن‌ها را دوست می‌داشتم، از من روی‌گردان شده‌اند.


تهمت‌های زیادی از سوی دشمنانم می‌شنوم. وحشت اطرافم را فراگرفته است. آن‌ها بر ضد من دسیسه می‌چینند و برای قتل من نقشه می‌کشند.


امّا، ای خداوند، من بر تو اعتماد دارم و می‌گویم: «تو خدای من هستی.»


ولی، خداوندا، تو به من رحم‌ کن و سلامتی مرا به من بازگردان تا برخاسته جواب دشمنانم را بدهم.


حتّی نزدیک‌ترین دوست من که به او اعتماد کامل داشتم، آن‌کس که با من نان می‌خورد، برضد من برخاسته است.


دشمنانم مرا محاصره کرده‌اند، آن‌هایی که مانند شیرهای درّنده هستند. دندان‌ها‌یشان مانند نیزه، تیز و زبانشان مانند شمشیر، بُرّنده است.


کسی‌ که نفرت خود را مخفی می‌کند، دروغگو است و کسی‌ که شایعه‌پراکنی می‌کند، احمق است.


خداوند آنانی را که به دیگران تهمت می‌زنند نابود خواهد کرد و آن‌هایی را که از مجازات جنایتکاران جلوگیری می‌کنند و یا با دروغ نمی‌گذارند مردمان درست‌کار به حقّ خود برسند، از بین خواهد برد.


من مانند برّه‌ای رام بودم که برای کشتن می‌برند، و نمی‌دانستم آن‌ها چه نقشه‌های شومی علیه من کشیده‌اند. آن‌ها می‌گفتند: «بیایید تمام شاخه‌های این درخت را تا تازه است، قطع کنیم؛ بیایید او را بکُشیم تا دیگر کسی او را به یاد نیاورد.»


مردان عَناتوت می‌خواستند مرا بکُشند. آن‌ها به من گفتند که اگر به اعلام پیام خداوند ادامه دهم، مرا خواهند کشت.


آنگاه مردم گفتند: «بیایید هم‌دست شویم و خود را از شرّ اِرمیا خلاص کنیم! همیشه کاهنانی برای تعلیم، حکیمانی برای راهنمایی و انبیایی برای اعلام پیام خداوند وجود خواهند داشت. بیایید اتّهامی بر او وارد کنیم و دیگر به سخنانش گوش ندهیم.»


صبح روز بعد، وقتی فَشحور مرا از بند رها کرد، به او گفتم: «فَشحور نامی نیست که خداوند به تو داده باشد. او تو را 'وحشت از هر طرف' نامیده است.


امّا وقتی به دروازۀ بنیامین رسیدم، افسری به نام یرئیا، پسر شِلِمیا و نوهٔ حَنَنیا، که مسئول نگهبانان آنجا بود، مرا نگاه داشت و به من گفت: «تو به بابِلی‌ها پناه می‌بری!»


ما جرأت نداریم از شهر خارج شویم یا در جاده‌ها راه برویم، چون دشمنان ما مسلّح هستند و وحشت همه‌جا را فراگرفته است.»


بعضی از ساکنان تو، دیگران را با تهمت و دروغ به کشتن می‌دهند. بعضی به پرستشگاه‌های بالای کوه می‌روند و از قربانی بُت‌ها می‌خورند. گروهی همواره ‌شهوت‌های خود را ارضاء می‌کنند.


پس وزیران و والیان دنبال بهانه‌ای می‌گشتند تا در ادارۀ امور مملکتی از دانیال شکایت کنند، ولی نتوانستند هیچ بهانه‌ای به دست بیاورند، چون دانیال کاملاً امین و درستکار بود و هرگز خطایی از او سر نمی‌زد.


پس به‌دنبال فرصت می‌گشتند. جاسوسانی به ظاهر حق‌جو را نزد او فرستادند تا حرفی از دهان او بربایند و از آن به‌عنوان دستاویزی برای تسلیم او به دستگاه قضایی و حوزۀ اختیارات فرماندار رومی استفاده کنند.


آن‌ها نمی‌توانند اتّهاماتی را که علیه من آورده‌اند ثابت نمایند.


هنگامی‌که این‌ را شنیدند، چنان خشمگین شدند که تصمیم گرفتند آنان را بکُشند.


اعضای شورا از شنیدن این سخنان چنان به خشم آمدند که دندان‌های خود را به هم می‌ساییدند.


ကြှနျုပျတို့နောကျလိုကျပါ:

ကြော်ငြာတွေ


ကြော်ငြာတွေ