Biblia Todo Logo
အွန်လိုင်း သမ္မာကျမ်းစာ

- ကြော်ငြာတွေ -




اِرمیا 2:2 - مژده برای عصر جدید - ویرایش ۲۰۲۳

2 این پیام را به تمام مردم اورشلیم اعلام کنم: «به یاد دارم که چقدر در جوانی‌ات باوفا بودی، چقدر در ابتدای ازدواجمان مرا دوست داشتی؛ به‌دنبال من حتّی از کویرها و زمین‌های بایر گذشتی.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

هزارۀ نو

2 «برو و در گوش اورشلیم ندا کن که خداوند چنین می‌گوید: محبت ایام جوانی و عشق دوران نامزدیت را به یاد می‌آورم، آنگاه که در بیابان و در زمین بایِر از پی من می‌آمدی.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

Persian Old Version

2 «برو و به گوش اورشلیم ندا کرده، بگوخداوند چنین میگوید: غیرت جوانی تو ومحبت نامزد شدن تو را حینی که از عقب من دربیابان و در زمین لم یزرع میخرامیدی برایت بهخاطر میآورم.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

کتاب مقدس، ترجمۀ معاصر

2 «برو و به اهالی اورشلیم بگو که خداوند چنین می‌فرماید: گذشته‌ها را به یاد می‌آورم، زمانی را که تازه عروس بودی! در آن روزها چقدر مشتاق بودی که مورد پسند من باشی! چقدر مرا دوست می‌داشتی! حتی در بیابانهای خشک و سوزان نیز همراهم می‌آمدی.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

مژده برای عصر جدید

2 این پیام را به تمام مردم اورشلیم اعلام کنم: «به یاد دارم که چقدر در جوانی‌ات با وفا بودی، چقدر در ابتدای ازدواجمان مرا دوست داشتی، به دنبال من حتّی از کویرها و زمینهای بایر می‌گذشتی.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

کتاب مقدس - ترجمه کلاسیک بازنگری شده

2 «برو و به گوش اورشلیم ندا کرده، بگو، خداوند چنین می‌گوید: غیرت دوران جوانی‌ات را عشق دوران نامزدی‌ات را، حینی که از پی من در بیابان و در زمین بایر می‌آمدی، به‌ خاطر می‌آورم.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ




اِرمیا 2:2
39 ပူးပေါင်းရင်းမြစ်များ  

اسرائیل، بگو که چطور از زمان جوانی، دشمنانت تو را عذاب داده‌اند.


وقتی بنی‌اسرائیل قدرت عظیم خداوند را دیدند که چطور مصریان را شکست داد، از خداوند ترسیده به او و به خادم او موسی ایمان آوردند.


سپس موسی گفت: «خداوند، غروب‌ها گوشت و صبح‌ها نان به هر اندازه‌ای که بتوانید بخورید به شما خواهد داد، زیرا خداوند شکایت‌هایی را که علیه او کرده‌اید شنیده است. وقتی شما بر ضد ما شکایت می‌کنید درواقع بر ضد خداوند شکایت می‌کنید.»


حکمت همه را در کوچه‌ها و میدان‌های شهر با صدای بلند صدا می‌زند.


ای دختران صهیون، بیرون بیایید و سلیمان پادشاه را ببینید. او را با تاجی که مادرش در روز عروسی‌ وی، در روز شادی دلش، بر سر او نهاد، تماشا کنید.


این چیست که مانند ستونِ دود از بیابان برمی‌خیزد و فضا را با بوی مُرّ و عطرهای تاجران معطّر می‌کند؟


خداوند می‌گوید: «صدای خود را مانند صدای شیپور بلند کن و فریاد بزن! به قوم من، اسرائیل، دربارۀ گناهانشان هشدار بده!


آنگاه خداوند به من گفت: «به شهرهای یهودا و به کوچه‌های اورشلیم برو. پیام مرا در آنجا اعلام کن و به مردم بگو به شرایط پیمان توجّه و از آن‌ها اطاعت کنند.


از راه دروازۀ کوزه‌گران به درّۀ بن‌هِنّوم ببرم و در آنجا پیامی را که او به من خواهد داد، اعلام کنم.


آن‌ها به من بی‌اعتنایی کردند، گرچه من ‌آن‌ها را از مصر نجات دادم و آن‌ها را در بیابان و چاله‌های شنی، سرزمینی خشک و خطرناک، جایی که کسی در آن زندگی نمی‌کند و حتّی هیچ‌کس از آنجا گذر نیز نخواهد کرد، رهبری کردم.


«و اکنون به من می‌گویی، 'تو پدر من هستی، و تو مرا از زمان طفولیّتم دوست داشته‌ای.


در هنگام آلودگی و روسپیگری خود، دوران جوانی خود را، هنگامی‌که برهنه در خون خود می‌غلطیدی، به یاد نیاوردی.»


امّا من پیمانی را که در دوران جوانی‌ات با تو بسته بودم، از یاد نمی‌برم و حال با تو پیمانی ابدی می‌بندم.


«دوباره از کنار تو گذشتم و دیدم که به سن بلوغ رسیده‌ای. گوشۀ ردای خود را بر تو گستردم و عریانیِ تو را پوشاندم. با تو سوگند یاد کردم و با تو پیمان بستم و تو از آنِ من شدی.» خداوند متعال چنین می‌گوید.


امّا او بیشتر مانند زمان جوانی‌اش که در سرزمین مصر روسپی بود، روسپیگری کرد.


وقتی جوان بودند، در مصر روسپیگری کردند. در جوانی روسپی شدند، سینه‌هایشان در آنجا نوازش شد و بکارت خود را از دست دادند.


آنجا از زمانی‌‌که هنوز دختر جوانی بود، مردان پستان‌های او را نوزاش کرده با او هم بستر می‌شدند. و با او چون فاحشه رفتار کردند.


خداوند می‌گوید: «هنگامی‌که اسرائیل کودک بود، او را دوست داشتم، و پسر خود را از مصر فراخواندم.


در آنجا تاکستان‌هایش را به او پس خواهم داد، «دشت عَخور» یعنی دشت زحمات را برایش به «دروازۀ امید» تبدیل خواهم کرد. در آنجا مانند روزهای جوانی‌اش، هنگامی‌که از سرزمین مصر بیرون آمد، سرود خواهد خواند.


او دیگر بَعَل‌ را فراموش خواهد کرد و حتّی نام او را هم به زبان نخواهد آورد.


دنبال عاشقان خود خواهد دوید، ولی به آن‌ها نخواهد رسید. به جستجویشان خواهد رفت، امّا آن‌ها را پیدا نخواهد کرد. آنگاه خواهد گفت: «نزد شوهر اوّل خود برمی‌گردم، زیرا وقتی همراه او بودم، وضع بهتری داشتم.»


خداوند می‌گوید: «شیپور خطر را بنوازید! دشمنان مانند عقاب بر سر قوم من هجوم می‌آورند، زیرا قوم من پیمان مرا شکسته و از تعالیم من سرپیچی کرده‌اند.


خداوند می‌گوید: «وقتی در ابتدا اسرائیل را یافتم، برای من مانند یافتن انگور در بیابان بود و دیدن نیاکانشان مانند نوبر انجیر، برایم لذّت‌بخش بود. امّا وقتی به شهر فغور رفتند، خود را وقف بُت بَعَل‌ کردند و به‌زودی مثل خدایانی که عاشق آن‌ها بودند، مکروه و ناپاک شدند.


«به نینوا، شهر بزرگ برو و بر ضد مردم آنجا سخن بگو و اعلام کن که از ظلم و شرارت آن‌ها آگاه هستم.»


اگر گوش شنوا دارید بشنوید.


مردی از میان جمعیّت به عیسی گفت: «ای استاد، به برادر من بگو ارث خانواده را با من تقسیم کند.»


«یَهْوه، خدایتان در تمام مدّت چهل سالی که در این بیابان وسیع سرگردان بوده‌اید، در هر قدم مراقب شما بوده و همهٔ کارهای شما را برکت داده است و به هیچ‌چیزی محتاج نبوده‌اید.


به‌راستی خداوند قوم خود را دوست دارد و از مقدّسین خود، محافظت می‌کند. آن‌ها نزد پای‌های او نشسته از کلام او بهره‌مند می‌شوند.


شما باید به یاد داشته باشید که چگونه یَهْوه، خدایتان شما را در این چهل سال در بیابان هدایت کرد تا شما را فروتن ساخته بیازماید تا بداند در قلب شما چیست و آیا احکام او را به‌جا می‌آورید یا نه.


ای مردم خیانتکار و بی‌وفا، آیا نمی‌دانید که دلبستگی به این دنیا، دشمنی با خدا است؟ هرکه بخواهد دنیا را دوست داشته باشد، خود را دشمن خدا می‌گرداند.


امّا این شکایت را از تو دارم: عشق و علاقۀ نخستین خود را به من ترک کرده‌ای.


ကြှနျုပျတို့နောကျလိုကျပါ:

ကြော်ငြာတွေ


ကြော်ငြာတွေ