Biblia Todo Logo
အွန်လိုင်း သမ္မာကျမ်းစာ

- ကြော်ငြာတွေ -




۲سموئیل 13:3 - مژده برای عصر جدید - ویرایش ۲۰۲۳

3 امّا اَمنون دوست هوشیار و زیرکی داشت به نام یوناداب. او پسر شَمَّه، برادر داوود بود.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

هزارۀ نو

3 اَمنون دوستی داشت یوناداب نام، پسرِ شِمِعاه برادر داوود، که مردی بسیار زیرک بود.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

Persian Old Version

3 و امنون رفیقی داشت که مسمی به یوناداب بن شمعی، برادر داود، بود، و یوناداب مردی بسیارزیرک بود.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

کتاب مقدس، ترجمۀ معاصر

3 ولی امنون رفیقی حیله‌گر داشت به نام یوناداب. یوناداب پسر شمعی و برادرزادهٔ داوود بود.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

مژده برای عصر جدید

3 امنون دوست هوشیار و زیرکی داشت به نام یوناداب. او پسر شمعه، برادر داوود بود.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

کتاب مقدس - ترجمه کلاسیک بازنگری شده

3 اَمنون رفيقی داشت به اسم يوناداب پسر شِمِعاه، برادر داوود. و يوناداب مردی بسيار زيرک بود.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ




۲سموئیل 13:3
21 ပူးပေါင်းရင်းမြစ်များ  

مار که از تمام حیواناتی که یَهْوه خدا ساخته بود حیله‌گرتر بود، به زن گفت: «آیا واقعاً خدا به ‌شما گفته است که ‌از هیچ‌یک‌ از میوه‌های درخت‌های ‌باغ ‌نخورید؟»


در همان‌ زمان، ‌یهودا برادران‌ خود را ترک‌ کرد و نزد شخصی به ‌نام‌ حیرَه ‌که‌ اهل‌ عَدُلّام‌ بود، ساکن ‌شد.


یهودا، دوستش ‌حیرَه‌ را فرستاد تا بُزغاله‌ را ببرد و گرویی‌ها را از آن ‌زن ‌پس‌ بگیرد. امّا حیرَه‌ نتوانست ‌او را پیدا کند.


عشق تامار آن‌قدر او را رنج می‌داد که سرانجام بیمار شد. چون تامار باکره بود، امکان نداشت که اَمنون با او رابطه‌ای داشته باشد.


امّا یوناداب، برادرزادۀ داوود، پسر شَمَّه گفت: «سرورم، خاطرتان جمع باشد؛ همۀ آن‌ها کشته نشده‌اند. تنها اَمنون مُرده است. اَبشالوم از همان روزی که اَمنون به خواهرش تامار تجاوز کرد، نقشۀ کشتن او را در سر داشت و چنین تصمیم گرفته بود.


یک روز یوناداب به اَمنون گفت: «ای پسر پادشاه، چرا روزبه‌روز ضعیف‌تر می‌شوی؟ به من بگو چه ناراحتی داری.» اَمنون گفت: «من عاشق خواهر ناتنی‌ام، تامار هستم.»


به‌دنبال زن باتدبیری که در شهر تِقوع بود، فرستاد و او را نزد وی آوردند. به او گفت: «خود را به دروغ عزادار نشان بده. لباس عزاداری بپوش. سرت را شانه نکن و طوری خود را نشان بده که گویی مدّت زیادی عزادار بوده‌ای.


وقتی اسرائیل را تحقیر کرد، برادرزادۀ داوود، یوناتان پسر شَمَّه، او را به قتل رساند.


یَسّی صاحب هفت پسر بود: آن‌ها به ترتیب سن اِلیاب، سپس اَبیناداب، شَمَّه، نِتَنئیل، رَدّای، اوصِم و داوود بودند.


یوناتان، عموی داوود، مشاوری دانا و محقّق بود. او و یِحیئیل، پسر حَکْمُونی مسئول آموزش پسران پادشاه بود.


با‌این‌حال او خونسردی خود را حفظ کرد و به منزل رفت. سپس از دوستان خود دعوت کرد به منزلش بیایند و از همسرش، زِرِش، نیز خواست که در جمع آن‌ها شرکت کند.


پس زن و دوستانش به او گفتند: «چرا دستور نمی‌دهی چوبۀ داری به ارتفاع بیست و سه متر بسازند؟ فردا صبح از پادشاه درخواست کن تا مُردِخای را بر آن به‌ دار بِکشند. سپس می‌توانی با خوشحالی به ضیافت ملکه بروی.» هامان پیشنهاد آنان را پسندید و دستور داد که چوبۀ‌دار را بسازند.


او هرآنچه را که واقع شده بود، به همسر و دوستان خود گفت. آنگاه همسر و دوستان حکیم وی به او گفتند: «قدرت تو به نفع مُردِخای کاسته شده. او یهودی است و تو نمی‌توانی بر وی غالب آیی. او به‌طور قطع تو را شکست خواهد داد.»


مردم دوست دارند که نزد بزرگان شیرین زبانی کنند و با کسانی دوست شوند که سخاوتمند هستند.


خداوند می‌گوید: «قوم من احمق‌اند؛ آن‌ها مرا نمی‌شناسند. آن‌ها مثل کودکان احمقی هستند که فهم و شعور ندارند. در ارتکاب شرارت ماهرند، ولی در به‌جا آوردن نیکی قاصر.»


زیرا آنچه این جهان حکمت و خرد به‌حساب می‌آورد، در نظر خدا جهالت است. چنان‌که نوشته شده است: «خداوند از نقشه‌های حکیمان آگاه است و حکیمان را به مکر خودشان گرفتار می‌سازد.»


این حکمت از بالا نیست، بلکه دنیوی، نفسانی و شیطانی است.


زن سامسون به ساقدوش او که در شب عروسی با او بود، داده شد.


آنگاه سموئیل از یَسّی پرسید: «آیا همۀ پسرانت در اینجا حاضرند؟» یَسّی جواب داد: «فقط پسر کوچکم اینجا نیست، چون او گلّۀ گوسفندان را می‌چراند.» سموئیل گفت: «کسی را بفرست تا فوراً او را بیاورد؛ تا او نیاید ما کاری نخواهیم کرد.»


یَسّی پسر دیگر خود، شَمَّه، را به حضور سموئیل فرستاد. او گفت: «این هم شخص برگزیدۀ خداوند نیست.»


ကြှနျုပျတို့နောကျလိုကျပါ:

ကြော်ငြာတွေ


ကြော်ငြာတွေ