Biblia Todo Logo
အွန်လိုင်း သမ္မာကျမ်းစာ

- ကြော်ငြာတွေ -




۱سموئیل 1:9 - مژده برای عصر جدید - ویرایش ۲۰۲۳

9 یک‌بار زمانی‌‌که در شیلوه بودند، حَنّا بعد از صرف غذا برخاست و بیرون رفت. عیلیِ کاهن در جلوی دروازۀ خانهٔ خداوند نشسته بود.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

هزارۀ نو

9 یک بار، پس از آن که در شیلوه خوردند و نوشیدند، حَنّا از جای برخاست. عیلیِ کاهن نزد درگاه معبد خداوند بر مسند نشسته بود.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

Persian Old Version

9 و بعد از اکل و شرب نمودن ایشان در شیلوه، حنا برخاست و عیلی کاهن بر کرسی خود نزد ستونی در هیکل خدا نشسته بود.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

کتاب مقدس، ترجمۀ معاصر

9 یک بار، پس از صرف خوراک قربانی در شیلوه، حنا برخاست و رفت تا دعا کند. عیلیِ کاهن کنار درگاه خیمۀ عبادت در جای همیشگی خود نشسته بود.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

مژده برای عصر جدید

9 یک شب زمانی که در شیلوه بودند، حنا بعد از صرف غذا برخاست و بیرون رفت. عیلی کاهن در جلوی دروازهٔ معبد خداوند نشسته بود.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

کتاب مقدس - ترجمه کلاسیک بازنگری شده

9 یک بار، پس از آن که در شیلوه خوردند و نوشیدند، حَنّا برخاست و عيلی کاهن بر تخت خود نزد ستونی در هيکل خدا نشسته بود.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ




۱سموئیل 1:9
9 ပူးပေါင်းရင်းမြစ်များ  

چراغ معبد خداوند هنوز روشن بود. سموئیل هم در معبد خداوند، نزدیک صندوق پیمان خدا، به خواب رفته بود.


فقط یک‌چیز از خداوند خواسته‌ام، و آن این است که تمام دوران عمرم در خانۀ خداوند به‌سر برم و زیبایی جمال او را مشاهده کنم و دربارۀ او تفکّر نمایم.


امّا به‌خاطر محبّت عظیم تو، من می‌توانم به خانۀ تو داخل شوم و در معبد مقدّست، تو را با احترام پرستش نمایم.


آنگاه پادشاه به ناتان نبی گفت: «ببین، من در این کاخ زیبای ساخته‌شده از چوب سدر زندگی می‌کنم، در‌حالی‌که صندوق پیمان خدا هنوز در خیمه قرار دارد.»


آن شب سموئیل تا صبح در بستر ماند و صبح هنگام مانند همیشه دروازه‌های خانهٔ خداوند را باز کرد. او می‌ترسید که دربارۀ رؤیایی که دیده بود، چیزی به عیلی بگوید.


صدای خداوند درختان بلوط را تکان می‌دهد، و درختان جنگل را بی‌برگ می‌سازد. همه در معبدِ بزرگ او فریاد می‌زنند: «جلال بر خداوند!»


اربابش او را به حضور خدا در عبادتگاه ببرد و در آنجا در مقابل در یا چهارچوب آن، گوش او را با درفش سوراخ کند؛ به‌این‌ترتیب، آن غلام تا آخر عمرش متعلّق به آن ارباب خواهد بود.


حَنّا در‌حالی‌که با سوز دل به درگاه خداوند دعا می‌کرد، به تلخی می‌گریست.


وقتی به آنجا رسید، عیلی در کنار راه نشسته، منتظر شنیدن اخبار جنگ بود، زیرا به‌خاطر صندوق پیمان خدا نگران بود. همین‌که آن مرد داخل شهر شد و خبر جنگ را به مردم داد، تمام مردم شهر فریاد برآوردند.


ကြှနျုပျတို့နောကျလိုကျပါ:

ကြော်ငြာတွေ


ကြော်ငြာတွေ