Biblia Todo Logo
Bìoball air-loidhne

- Sanasan -




مکاشفه 4:3 - مژده برای عصر جدید

3 كه مانند یشم و عقیق می‌درخشید و در گرداگرد تخت رنگین‌كمانی بود، به درخشندگی زُمرّد.

Faic an caibideil Dèan lethbhreac

هزارۀ نو

3 آن تخت‌نشین، ظاهری چون سنگِ یشم و عقیق داشت و دور تا دور تخت را رنگین‌کمانی زمرّدگون فرا گرفته بود.

Faic an caibideil Dèan lethbhreac

Persian Old Version

3 وآن نشیننده، در صورت، مانند سنگ یشم و عقیق است و قوس قزحی در گرد تخت که به منظرشباهت به زمرد دارد

Faic an caibideil Dèan lethbhreac

کتاب مقدس، ترجمۀ معاصر

3 او همچون سنگِ یشم و عقیق می‌درخشید. گرداگرد تخت او را رنگین کمانی تابان چون زمرد، فرا گرفته بود.

Faic an caibideil Dèan lethbhreac

مژده برای عصر جدید - ویرایش ۲۰۲۳

3 که همچون جواهراتی مانند یشم و عقیق می‌درخشید و در گرداگرد تخت، رنگین‌کمانی بود به درخشندگی زُمرّد.

Faic an caibideil Dèan lethbhreac

کتاب مقدس به زبان بندری

3 اُ کِ رو تخت نِشتَه، ظاهری مثه سنگ یَشم و عَکیک و رنگین‌کمونی دور تا دور تخت هَستَه که ظاهری مثه زُمُرّدَه.

Faic an caibideil Dèan lethbhreac




مکاشفه 4:3
13 Iomraidhean Croise  

و خدای بنی‌اسرائیل را دیدند که زیر پاهایش مانند فرشی از یاقوت کبود، شفاف و آبی همچون آسمان بود.


ردیف دوم زمرّد، یاقوت و الماس،


ردیف دوم دارای زمرّد، یاقوت و الماس بود.


در همان سالی که عُزیای پادشاه مُرد، من خداوند را دیدم. او بر تخت بلند و پرشکوه خود نشسته بود. دامن ردای او تمام صحن معبد بزرگ را پوشانیده بود.


بر گنبد بالای سرشان چیزی مانند تختی به رنگ یاقوت کبود دیده می‌شد. بر روی آن تخت موجودی نشسته بود که به انسان شباهت داشت.


درخشندگی پیرامون او مانند رنگین کمان در روز بارانی بود. این منظره، نور پرجلال حضور خداوند را نشان می‌داد. هنگامی‌که این را دیدم، با صورت به زمین افتادم و صدای کسی را شنیدم که سخن می‌گفت.


آنگاه نگریستم و بر فراز گنبدی که بالای سر فرشتگان نگهبان بود، چیزی شبیه تختی از یاقوت کبود پدیدار گشت.


در عدن، در باغ خدا زندگی می‌کردی و خود را با انواع سنگهای گرانبها، چون عقیق قرمز، یاقوت زرد، الماس، فیروزه، یاقوت کبود، یشم، یاقوت قرمز و زمرّد می‌پوشاندی و با طلا می‌آراستی. آنها در روزی که آفریده شدی برای تو ساخته شدند.


آنگاه فرشتهٔ پر قدرت دیگری را كه از آسمان پایین می‌آمد، دیدم. او با ابری پوشیده شده بود و رنگین‌كمانی به دور سرش بود. چهره‌اش مانند خورشید می‌درخشید و ساق پاهایش مثل ستونهای آتش بود.


این شهر، با شكوه خدایی و مانند جواهری گرانبها می‌درخشید؛ آن مانند یشم بود و به روشنی بلور.


Lean sinn:

Sanasan


Sanasan