Biblia Todo Logo
Bìoball air-loidhne

- Sanasan -




روت 2:6 - کتاب مقدس - ترجمه کلاسیک بازنگری شده

6 نوکر که بر دروندگان گماشته شده بود، در جواب گفت: «اين همان دختر موآبی است که با نِعومی از شهرهای موآب برگشته است.

Faic an caibideil Dèan lethbhreac

هزارۀ نو

6 خادمی که بر دروگران گماشته شده بود، پاسخ داد: «این همان زن جوان موآبی است که با نَعومی از دیار موآب بازگشته است.

Faic an caibideil Dèan lethbhreac

Persian Old Version

6 نوکر که بردروندگان گماشته شده بود، در جواب گفت: «این است دختر موآبیه که با نعومی از بلاد موآب برگشته است،

Faic an caibideil Dèan lethbhreac

کتاب مقدس، ترجمۀ معاصر

6 او جواب داد: «این همان زن موآبی است که همراه نعومی از موآب آمده است.

Faic an caibideil Dèan lethbhreac

مژده برای عصر جدید

6 مباشر جواب داد: «او یک دختر بیگانه است که همراه نعومی از موآب به اینجا آمده است

Faic an caibideil Dèan lethbhreac

مژده برای عصر جدید - ویرایش ۲۰۲۳

6 مباشر جواب داد: «او بیگانه‌ای است که همراه نَعومی از موآب به اینجا آمده است

Faic an caibideil Dèan lethbhreac




روت 2:6
10 Iomraidhean Croise  

اَبرام گفت: «ای خداوند یهوه، مرا چه خواهی داد، زیرا که من بی‌فرزند می‌روم و مختار خانه‌ام، این العاذار دمشقی است؟»


و ابراهیم به خادم خود، که بزرگ خانه وی و بر تمام مایملک او مختار بود، گفت: «اکنون دست خود را زیر ران من بگذار.


پس یوسف در نظر او التفات یافت و او را خدمت می‌کرد. فوطیفار او را به خانه خود برگماشت و تمام دارایی خویش را به دست وی سپرد.


و چون وقت شام رسید، صاحب تاکستان به ناظر خود گفت: 'مزدوران را طلبیده، از آخرین گرفته تا اولین مزد ایشان را بده.'


پس آن غلام امین و دانا کیست که آقایش او را بر اهل خانه خود بگمارد تا ایشان را در وقت معین خوراک دهد؟


روت گفت: «بر من اصرار مکن که تو را ترک کنم و از نزد تو برگردم، زيرا هر جايی که رَوی، می‌آيم و هر جايی که منزل کنی، منزل می‌کنم. قوم تو قوم من و خدای تو خدای من خواهد بود.


و ايشان هر دو روانه شدند تا به بیت​لِحِم رسيدند. چون وارد بیت​لِحِم گرديدند، تمامی شهر بر ايشان به حرکت آمده، زنان می‌گفتند: «آيا اين نعومی است؟»


و نعومی مراجعت کرد و عروسش روت موآبی که از دیار موآب برگشته بود، همراه او آمد. آنها در ابتدای موسم درويدن جو وارد بیت​لِحِم شدند.


بوعَز به نوکر خود که بر دروندگان گماشته بود، گفت: «اين دختر از آنِ کيست؟»


او به من گفت: ”تمنا اينکه خوشه‌چينی نمايم و در عقب دروندگان در ميان بافه‌ها جمع کنم.“ پس آمده، از صبح تا به حال بی‌وقفه مشغول است، سوای آنکه اندکی در خانه استراحت کرده است.»


Lean sinn:

Sanasan


Sanasan