Biblia Todo Logo
Bìoball air-loidhne

- Sanasan -




اِرمیا 10:9 - کتاب مقدس - ترجمه کلاسیک بازنگری شده

9 نقره چکش خورده از ترشیش و طلا از اوفاز که صنعت صنعتگر و کار دستهای زرگر باشد، می‌آورند. لاجورد و ارغوان لباس آنها، و همه اینها کار مردان ماهر است.

Faic an caibideil Dèan lethbhreac

هزارۀ نو

9 نقرۀ چکش‌خورده از تَرشیش می‌آورند، و طلای ناب از اوفاز. این بتها کارِ صنعتگرند، و عمل دستانِ زرگر؛ پوشش آنها لاجورد است و ارغوان، همۀ آنها کار مردانی است چیره‌دست.

Faic an caibideil Dèan lethbhreac

Persian Old Version

9 نقره کوبیده شده از ترشیش و طلا از اوفاز که صنعت صنعتگر و عمل دستهای زرگر باشد میآورند. لاجورد و ارغوان لباس آنها و همه اینها عمل حکمت پیشگان است.

Faic an caibideil Dèan lethbhreac

کتاب مقدس، ترجمۀ معاصر

9 از سرزمین ترشیش ورقهای کوبیده شدهٔ نقره، و از «اوفاز» طلا می‌آورند و هنرمندان و زرگران ماهر، آنها را به روی بتها می‌کشند؛ سپس دوزندگان هنرمند از پارچه‌های آبی و ارغوانی، لباسهای زیبا می‌دوزند و بر آنها می‌پوشانند.

Faic an caibideil Dèan lethbhreac

مژده برای عصر جدید

9 بُتهایشان را با نقره‌ای از اسپانیا و طلایی از اوفاد روکش می‌کنند. بعد آنها را با لباسهایی به رنگ بنفش و ارغوانی که بافندگان ماهر بافته‌اند، می‌پوشانند.

Faic an caibideil Dèan lethbhreac

مژده برای عصر جدید - ویرایش ۲۰۲۳

9 بُت‌هایشان را با نقره‌ای از تَرشیش و طلایی از اوفاز روکش می‌کنند. بعد آن‌ها را با لباس‌هایی به رنگ بنفش و ارغوانی که بافندگان ماهر بافته‌اند، می‌پوشانند.

Faic an caibideil Dèan lethbhreac




اِرمیا 10:9
12 Iomraidhean Croise  

زیرا پادشاه کشتیهای ترشیشی با کشتیهای حیرام به روی دریا داشت. و کشتیهای ترشیشی هر سال یک مرتبه می‌آمدند و طلا و نقره و عاج و میمونها و طاووسها می‌آوردند.


زیرا که پادشاه را کشتیها بود که با خادمان حورام به ترشیش می‌رفت، و کشتیهای ترشیشی هر سه سال یک مرتبه می‌آمد، و طلا و نقره و عاج و میمونها و طاوسها می‌آورد.


بتهای ایشان نقره و طلاست؛ از صنعت دستهای انسان.


پادشاهان ترشیش و جزایر برایش خراج خواهند آورد. پادشاهان شَبا و سِبا ارمغانها تقدیم خواهند نمود.


‌ای ساکنان ساحل دریا، به ترشیش بگذرید و ولوله نمایید.


صنعتگر بت را می‌ریزد و زرگر آن را به طلا می‌پوشاند، و زنجیرهای نقره برایش می‌ریزد.


ترشیش به فراوانی ثروت بزرگت، سوداگران تو بودند. نقره و آهن و روی و سرب به عوض کالای تو می‌دادند.


کتان قلّابدوزی مصری بادبان تو بود تا برای تو بیرقی بشود. و سایبان تو از لاجورد و ارغوان سواحل الیشه.


و چشمان خود را برافراشته دیدم که ناگاه مردی آراسته به کتان که کمربندی از طلای اوفاز بر کمر خود داشت،


زیرا که این نیز از اسرائیل است و صنعتگر آن را ساخته است، بنابراین خدا نیست. به یقین گوساله سامره خرد خواهد شد.


اما یونس برخاست تا از حضور خداوند به ترشیش فرار کند. پس به یافا فرود آمده، کشتی‌ای یافت که عازم ترشیش بود. پس کرایه‌اش را داده، سوار شد تا همراه ایشان از حضور خداوند به ترشیش برود.


وای بر کسی‌ که به چوب بگوید: ”بیدار شو!“ و به سنگ گنگ که ”برخیز!“ آیا می‌شود که آن تعلیم دهد؟ اینک به طلا و نقره پوشیده می‌شود، لیکن در درونش هیچ روحی نیست.


Lean sinn:

Sanasan


Sanasan