Biblia Todo Logo
Bìoball air-loidhne

- Sanasan -




غزل غزلها 3:1 - Persian Old Version

1 شبانگاه در بستر خود او را که جانم دوست می دارد طلبیدم. او را جستجو کردم امانیافتم.

Faic an caibideil Dèan lethbhreac

هزارۀ نو

1 شبانگاهان بر بستر خویش، او را که جانم دوست می‌دارد جُستم؛ او را جُستم، و نیافتم!

Faic an caibideil Dèan lethbhreac

کتاب مقدس، ترجمۀ معاصر

1 شب هنگام در بستر خویش او را که جانم دوستش دارد به خواب دیدم: به دنبال او می‌گشتم، اما او را نمی‌یافتم.

Faic an caibideil Dèan lethbhreac

مژده برای عصر جدید

1 شب هنگام در بستر خود در عالم خواب او را که محبوبِ جان من است جستجو کردم، امّا نیافتم.

Faic an caibideil Dèan lethbhreac

مژده برای عصر جدید - ویرایش ۲۰۲۳

1 شب‌هنگام در بستر خود، او را که محبوبِ جان من است، سخت جستجو کردم، امّا نیافتم.

Faic an caibideil Dèan lethbhreac

کتاب مقدس - ترجمه کلاسیک بازنگری شده

1 شبانگاه در بستر خود او را که جانم دوست می‌دارد طلبیدم. او را جستجو کردم، اما نیافتم.

Faic an caibideil Dèan lethbhreac




غزل غزلها 3:1
16 Iomraidhean Croise  

ای خدای من در روز می خوانم و مرا اجابت نمی کنی. در شب نیز و مراخاموشی نیست.


خشم گیرید و گناه مورزید. در دلها بربسترهای خود تفکر کنید و خاموش باشید. سلاه


از ناله خود واماندهام! تمامی شب تخت خواب خود را غرق میکنم، و بسترخویش را به اشکها تر میسازم!


ای حبیب جان من، مرا خبر ده که کجامی چرانی و در وقت ظهر گله را کجا میخوابانی؟ زیرا چرا نزد گله های رفیقانت مثل آواره گردم.


به جهت محبوب خود باز کردم اما محبوبم روگردانیده، رفته بود. چون او سخن میگفت جان از من بدر شده بود. او را جستجو کردم و نیافتم اورا خواندم و جوابم نداد.


ای دختران اورشلیم، شما را قسم میدهم که اگر محبوب مرا بیابید وی را گویید که من مریض عشق هستم.


شبانگاه بهجان خود مشتاق توهستم. و بامدادان به روح خود در اندرونم تو رامی طلبم. زیرا هنگامی که داوریهای تو بر زمین آید سکنه ربع مسکون عدالت را خواهندآموخت.


خداوند را مادامی که یافت میشود بطلبید ومادامی که نزدیک است او را بخوانید.


«جد و جهد کنید تااز در تنگ داخل شوید. زیرا که به شما میگویم بسیاری طلب دخول خواهند کرد و نخواهندتوانست.


او چون این را بشنید، بزودی برخاسته، نزد او آمد.


مرتبه سوم بدوگفت: «ای شمعون، پسر یونا، مرا دوست میداری؟» پطرس محزون گشت، زیرا مرتبه سوم بدو گفت «مرا دوست میداری؟» پس به اوگفت: «خداوندا، تو بر همهچیز واقف هستی. تومی دانی که تو را دوست میدارم.» عیسی بدوگفت: «گوسفندان مرا خوراک ده.


که او را اگرچه ندیدهاید محبت مینمایید و الان اگرچه او را نمی بینید، لکن بر اوایمان آورده، وجد مینمایید با خرمیای که نمی توان بیان کرد و پر از جلال است.


Lean sinn:

Sanasan


Sanasan