مزامیر 64:4 - Persian Old Version

⁴ تا در کمینهای خود بر مرد کامل بیندازند. ناگهان بر او میاندازند و نمی ترسند.

هزارۀ نو

⁴ تا از کمینگاههای خود بر راستان نشانه روند؛ و به ناگاه و بی‌پروا بر او تیر می‌افکنند.

کتاب مقدس، ترجمۀ معاصر

⁴ تا از کمینگاههای خود ناگهان به انسان بی‌گناه شبیخون زنند.

مژده برای عصر جدید

⁴ از کمینگاه خود، بی‌گناهان را نشانه می‌گیرند و ناگهان و بدون ترس بر ایشان حمله می‌کنند.

مژده برای عصر جدید - ویرایش ۲۰۲۳

⁴ از کمینگاه خود، بی‌گناهان را نشانه می‌گیرند و ناگهان و بدون ترس بر ایشان حمله می‌کنند.

کتاب مقدس - ترجمه کلاسیک بازنگری شده

⁴ تا در کمینهای خود بر مرد کامل بیندازند. ناگهان بر او می‌اندازند و نمی‌ترسند.

مزامیر 64:4 Iomraidhean Croise

۲سموئیل 15:14

و داود به تمامی خادمانی که بااو در اورشلیم بودند، گفت: «برخاسته، فرار کنیم والا ما را از ابشالوم نجات نخواهد بود. پس به تعجیل روانه شویم مبادا او ناگهان به ما برسد وبدی بر ما عارض شود و شهر را به دم شمشیربزند.

نِحِمیا 4:11

و دشمنان ما میگفتند: «آگاه نخواهند شد و نخواهند فهمید، تا ما درمیان ایشان داخل شده، ایشان را بکشیم و کار راتمام نماییم.»

مزامیر 11:2

زیرا اینک شریران کمان را میکشند وتیر را به زه نهادهاند، تا بر راست دلان در تاریکی بیندازند.

مزامیر 55:19

خدا خواهد شنید و ایشان را جواب خواهد داد، او که از ازل نشسته است، سلاه. زیراکه در ایشان تبدیلها نیست و از خدانمی ترسند.

مزامیر 55:22

نصیب خود را به خداوند بسپار و تو را رزق خواهد داد. او تا به ابدنخواهد گذاشت که مرد عادل جنبش خورد.

مزامیر 57:5

ای خدا بر آسمانها متعال شو و جلال تو بر تمامی جهان.

مزامیر 64:7

اما خدا تیرها بر ایشان خواهد انداخت. وناگهان جراحت های ایشان خواهد شد.

حَبَقوق 3:14

سر سرداران ایشان را به عصای خودشان مجروح ساختی، حینی که مثل گردباد آمدند تامرا پراکنده سازند. خوشی ایشان در این بود که مسکینان را در خفیه ببلعند.

یوحنا 19:6

و چون روسای کهنه و خدام او را دیدند، فریاد برآورده، گفتند: «صلیبش کن! صلیبش کن!» پیلاطس بدیشان گفت: «شما او را گرفته، مصلوبش سازید زیرا که من در او عیبی نیافتم.»

۱سموئیل 18:11

و شاول مزراق راانداخته، گفت: داود را تا به دیوار خواهم زد، اماداود دو مرتبه از حضورش خویشتن را به کنارکشید.

۱سموئیل 19:10

و شاول خواست که داود را با مزراق خود تا به دیوار بزند، اما او از حضور شاول بگریخت و مزراق را به دیوار زد و داود فرار کرده، آن شب نجات یافت.