Biblia Todo Logo
Bìoball air-loidhne

- Sanasan -




مزامیر 11:1 - Persian Old Version

1 بر خداوند توکل میدارم. چرا بهجانم می گویید: «مثل مرغ به کوه خودبگریزید.

Faic an caibideil Dèan lethbhreac

هزارۀ نو

1 در خداوند پناه گرفته‌ام؛ پس چگونه به جانِ من می‌گویید: «همچون پرنده‌ای به کوه خود بگریز؛

Faic an caibideil Dèan lethbhreac

کتاب مقدس، ترجمۀ معاصر

1 چرا به من که به خداوند پناه برده‌ام می‌گویید: «مثل پرنده به کوهها فرار کن

Faic an caibideil Dèan lethbhreac

مژده برای عصر جدید

1 من به خداوند توکّل دارم. چرا به من می‌گویید: «مانند پرنده به کوهها فرار کن.

Faic an caibideil Dèan lethbhreac

مژده برای عصر جدید - ویرایش ۲۰۲۳

1 من به خداوند پناه آورده‌ام. چگونه می‌توانید بگویید: «مانند پرنده‌ای به کوه خود فرار کن،

Faic an caibideil Dèan lethbhreac

کتاب مقدس - ترجمه کلاسیک بازنگری شده

1 بر خداوند توکّل می‌دارم. چرا به‌ جانم می‌گویید: «مثل مرغ به کوه خود بگریزید.

Faic an caibideil Dèan lethbhreac




مزامیر 11:1
21 Iomraidhean Croise  

و آسا به مقابله ایشان بیرون رفت پس ایشان در وادی صفاته نزد مریشه جنگ را صف آرایی نمودنند.


آیا حبشیان ولوبیان لشکر بسیار بزرگ نبودند؟ و ارابهها وسواران از حد زیاده نداشتند؟ اما چونکه برخداوند توکل نمودی آنها را بهدست توتسلیم نمود.


من گفتم: «آیا مردی چون من فرار بکند؟ وکیست مثل من که داخل هیکل بشود تا جان خودرا زنده نگاه دارد؟ من نخواهم آمد.»


ای خدا مرا محافظت فرما، زیرا برتوتوکل میدارم.


پس مگذار که خجل بشوم و دشمنانم بر من فخر نمایند.


و اما من بر تو ای خداوند توکل میدارم و گفتهام خدای من توهستی.


بر خدا توکل دارم پس نخواهم ترسید. آدمیان به من چه میتوانند کرد؟


ای یهوه خدای من، در تو پناه میبرم. ازهمه تعاقب کنندگانم مرا نجات ده و برهان.


مبادا او مثل شیر جان مرا بدرد، و خرد سازد ونجاتدهندهای نباشد.


و آنانی که نام تو را میشناسند بر توتوکل خواهند داشت، زیراای خداوند تو طالبان خود را هرگز ترک نکردهای.


مثل آهو خویشتن را از کمندو مانند گنجشک از دست صیاد خلاص کن.


چگونه میگویید که ماشجاعان و مردان قوی برای جنگ میباشیم؟


در همان روز چند نفر از فریسیان آمده به وی گفتند: «دور شو و از اینجا برو زیرا که هیرودیس میخواهد تو را به قتل رساند.»


و شاول قاصدان به خانه داود فرستاد تا آن را نگاهبانی نمایند و در صبح او را بکشند. امامیکال، زن داود، او را خبر داده، گفت: «اگر امشب جان خود را خلاص نکنی، فردا کشته خواهی شد.»


و یوناتان درعقب پسر آواز داد که بشتاب و تعجیل کن ودرنگ منما. پس خادم یوناتان تیرها را برداشته، نزد آقای خود برگشت.


و داود از آنجا به مصفه موآب رفته، به پادشاه موآب گفت: «تمنا اینکه پدرم و مادرم نزد شمابیایند تا بدانم خدا برای من چه خواهد کرد.»


و داود در بیابان در ملاذهانشست و در کوهی در بیابان زیف توقف نمود. وشاول همه روزه او را میطلبید لیکن خداوند او رابهدستش تسلیم ننمود.


و داود در دل خود گفت: «الحال روزی بهدست شاول هلاک خواهم شد. چیزی برای من از این بهتر نیست که به زمین فلسطینیان فرار کنم، و شاول از جستجوی من درتمامی حدود اسرائیل مایوس شود. پس از دست او نجات خواهم یافت.»


Lean sinn:

Sanasan


Sanasan