Biblia Todo Logo
Bìoball air-loidhne

- Sanasan -




امثال 17:17 - Persian Old Version

17 دوست خالص در همه اوقات محبت مینماید، و برادر به جهت تنگی مولود شده است.

Faic an caibideil Dèan lethbhreac

هزارۀ نو

17 دوست در همه حال محبت می‌کند، و برادر برای روز تنگی به دنیا آمده است.

Faic an caibideil Dèan lethbhreac

کتاب مقدس، ترجمۀ معاصر

17 دوست واقعی در هر موقعیتی محبت می‌کند و برادر برای کمک به هنگام گرفتاری تولد یافته است.

Faic an caibideil Dèan lethbhreac

مژده برای عصر جدید

17 دوست واقعی در هر موقعیّتی محبّت می‌کند و خویشاوند برای کمک در هنگام سختی، متولّد شده است.

Faic an caibideil Dèan lethbhreac

مژده برای عصر جدید - ویرایش ۲۰۲۳

17 دوست واقعی در هر موقعیّتی محبّت می‌کند و برادر برای کمک در هنگام سختی، متولّد شده است.

Faic an caibideil Dèan lethbhreac

کتاب مقدس - ترجمه کلاسیک بازنگری شده

17 دوست خالص در همه اوقات محبّت می‌نماید و برادر به جهت تنگی مولود شده است.

Faic an caibideil Dèan lethbhreac




امثال 17:17
16 Iomraidhean Croise  

ای برادر من یوناتان برای تو دلتنگ شدهام. برای من بسیار نازنین بودی. محبت تو با من عجیب تر از محبت زنان بود.


واتای در جواب پادشاه عرض کرد: «به حیات خداوند و به حیات آقایم پادشاه، قسم که هرجایی که آقایم پادشاه خواه در موت و خواه در زندگی، باشد، بنده تو در آنجا خواهد بود.»


بلکه اگر در این وقت تو ساکت بمانی، راحت و نجات برای یهود از جای دیگر پدید خواهد شد. اما تو وخاندان پدرت هلاک خواهید گشت و کیست بداند که به جهت چنین وقت به سلطنت نرسیدهای.»


مرد دروغگو نزاع میپاشد، و نمام دوستان خالص را از همدیگر جدا میکند.


کسیکه دوستان بسیار دارد خویشتن راهلاک میکند، اما دوستی هست که از برادرچسبنده تر میباشد.


پسر جاهل باعث الم پدرش است، ونزاعهای زن مثل آبی است که دائم در چکیدن باشد.


جمیع برادران مرد فقیر از او نفرت دارند، وبه طریق اولی دوستانش از او دور میشوند، ایشان را به سخنان، تعاقب میکند و نیستند.


زانرو که چون مقدس کننده و مقدسان همه از یک میباشند، از این جهت عار ندارد که ایشان را برادر بخواند.


روت گفت: «بر من اصرار مکن که تو راترک کنم و از نزد تو برگردم، زیرا هر جایی که روی میآیم و هر جایی که منزل کنی، منزل میکنم، قوم تو قوم من و خدای تو خدای من خواهد بود.


و یوناتان باداود عهد بست چونکه او را مثل جان خوددوست داشته بود.


اما یوناتان پسر شاول به داود بسیار میل داشت، و یوناتان داود را خبر داده، گفت: «پدرم شاول قصد قتل تو دارد، پس الان تا بامدادان خویشتن را نگاهدار و در جایی مخفی مانده، خود را پنهان کن.


و من بیرون آمده، به پهلوی پدرم در صحرایی که تو در آن میباشی خواهم ایستاد، و درباره تو با پدرم گفتگو خواهم کرد واگر چیزی ببینم تو را اطلاع خواهم داد.»


و یوناتان بار دیگربهسبب محبتی که با او داشت داود را قسم دادزیرا که او را دوست میداشت چنانکه جان خودرا دوست میداشت.


و یوناتان، پسر شاول، به جنگل آمده، دست او را به خدا تقویت نمود.


Lean sinn:

Sanasan


Sanasan