Biblia Todo Logo
Bìoball air-loidhne

- Sanasan -




مَرقُس 6:20 - Persian Old Version

20 زیرا که هیرودیس از یحیی میترسید چونکه او را مرد عادل و مقدس میدانست و رعایتش مینمود و هرگاه از اومی شنید بسیار به عمل میآورد و به خوشی سخن او را اصغا مینمود.

Faic an caibideil Dèan lethbhreac

هزارۀ نو

20 زیرا هیرودیس از یحیی می‌ترسید، چرا که او را مردی پارسا و مقدّس می‌دانست و از این رو از او محافظت می‌کرد. هر گاه سخنان یحیی را می‌شنید، حیران و پریشان می‌شد. با این حال، به خوشی به سخنان او گوش فرا می‌داد.

Faic an caibideil Dèan lethbhreac

کتاب مقدس، ترجمۀ معاصر

20 هیرودیس به یحیی احترام می‌گذاشت چون می‌دانست که او مرد نیک و مقدّسی است؛ بنابراین، از او حمایت می‌کرد و هرگاه با یحیی گفتگو می‌نمود، وجدانش ناراحت می‌شد. با این حال دوست می‌داشت سخنان او را بشنود.

Faic an caibideil Dèan lethbhreac

مژده برای عصر جدید

20 هیرودیس از یحیی می‌ترسید؛ زیرا می‌دانست او مرد خوب و مقدّسی است و به این سبب رعایت حال او را می‌‌نمود و دوست داشت به سخنان او گوش دهد. اگرچه هروقت سخنان او را می‌شنید ناراحت می‌شد.

Faic an caibideil Dèan lethbhreac

مژده برای عصر جدید - ویرایش ۲۰۲۳

20 هیرودیس از یحیی می‌ترسید، زیرا می‌دانست که او مرد نیکو و مقدّسی است و به‌این‌سبب از او محافظت می‌کرد و دوست داشت به سخنان او گوش دهد، اگرچه هر وقت سخنان او را می‌شنید، آشفته می‌شد.

Faic an caibideil Dèan lethbhreac

کتاب مقدس به زبان بندری

20 چونکه هیرودیس اَ یحیی شَتِرسی، به چه که شَدونِست یحیی یه مَرد صالح و مقدّسِن، به هِمی خاطر واسارشَ. هروَه هیرودیس گَپوی یحیائو شَشنُت، خیلی پریشون شِبو. ولی بازم، وا ذوک به گَپُنی گوش شَدا.

Faic an caibideil Dèan lethbhreac




مَرقُس 6:20
21 Iomraidhean Croise  

اخاب به ایلیا گفت: «ای دشمن من، آیا مرایافتی؟» او جواب داد: «بلی تو را یافتم زیرا توخود را فروختهای تا آنچه در نظر خداوند بداست، بجا آوری.


و الیشع به بیماریای که از آن مرد، مریض شد و یوآش، پادشاه اسرائیل، نزد وی فرود شده، بر او بگریست و گفت: «ای پدر من! ای پدر من! ای ارابه اسرائیل و سوارانش!»


آنگاه پادشاه اسرائیل چون ایشان را دید، به الیشع گفت: «ای پدرم آیا بزنم؟ آیا بزنم؟»


و یوآش درتمامی روزهای یهویاداع کاهن، آنچه را که در نظرخداوند راست بود، به عمل میآورد.


و درروزهای زکریا که در رویاهای خدا بصیر بود، خدا را میطلبید و مادامی که خداوند رامی طلبید، خدا او را کامیاب میساخت.


و خداوند قوم را درنظر مصریان محترم ساخت. و شخص موسی نیزدر زمین مصر، در نظر بندگان فرعون و در نظرقوم، بسیار بزرگ بود.


واینک تو برای ایشان مثل سرود شیرین مطرب خوشنوا و نیک نواز هستی. زیرا که سخنان تو رامی شنوند، اما آنها را بجا نمی آورند.


این خواب را من که نبوکدنصرپادشاه هستم دیدم و توای بلطشصر تعبیرش رابیان کن زیرا که تمامی حکیمان مملکتم نتوانستندمرا از تعبیرش اطلاع دهند، اما تو میتوانی چونکه روح خدایان قدوس در تو میباشد.»


لهذاای پادشاه نصیحت من تو را پسند آید و گناهان خودرا به عدالت و خطایای خویش را به احسان نمودن بر فقیران فدیه بده که شاید باعث طول اطمینان تو باشد.»


پس دانیال به حضور پادشاه جواب داد وگفت: «عطایای تو از آن تو باشد و انعام خود را به دیگری بده، لکن نوشته را برای پادشاه خواهم خواند و تفسیرش را برای او بیان خواهم نمود.


و وقتی که قصد قتل او کرد، از مردم ترسید زیرا که او را نبی میدانستند.


واگر گوییم از انسان بود، از مردم میترسیم زیراهمه یحیی را نبی میدانند.»


چون روسای کهنه و کاتبان این را بشنیدند، در صدد آن شدند که او را چطور هلاک سازندزیرا که از وی ترسیدند چون که همه مردم ازتعلیم وی متحیر میبودند.


و ایض کاشته شده درسنگلاخ، کسانی میباشند که چون کلام رابشنوند، در حال آن را به خوشی قبول کنند،


و اما من شهادت بزرگتر از یحیی دارم زیرا آن کارهایی که پدر به من عطا کرد تا کامل کنم، یعنیاین کارهایی که من میکنم، بر من شهادت میدهد که پدر مرا فرستاده است.


پس همه در حیرت و شک افتاده، به یکدیگر گفتند: «این به کجا خواهدانجامید؟»


چون کاهن و سردار سپاه هیکل و روسای کهنه این سخنان را شنیدند، درباره ایشان در حیرت افتادند که «این چه خواهد شد؟»


Lean sinn:

Sanasan


Sanasan