Biblia Todo Logo
Bìoball air-loidhne

- Sanasan -




مَرقُس 1:40 - Persian Old Version

40 و ابرصی پیش وی آمده، استدعا کرد وزانو زده، بدو گفت: «اگر بخواهی، میتوانی مراطاهر سازی!»

Faic an caibideil Dèan lethbhreac

هزارۀ نو

40 مردی جذامی نزد عیسی آمده، زانو زد و لابه‌کنان گفت: «اگر بخواهی، می‌توانی پاکم سازی.»

Faic an caibideil Dèan lethbhreac

کتاب مقدس، ترجمۀ معاصر

40 روزی یک جذامی آمده، نزد عیسی زانو زد و التماس‌کنان گفت: «اگر بخواهی، می‌توانی مرا شفا ببخشی و پاک سازی.»

Faic an caibideil Dèan lethbhreac

مژده برای عصر جدید

40 یک نفر جذامی نزد عیسی آمد، زانو زد و تقاضای كمک كرد و گفت: «اگر بخواهی می‌توانی مرا پاک سازی.»

Faic an caibideil Dèan lethbhreac

مژده برای عصر جدید - ویرایش ۲۰۲۳

40 یک نفر جذامی نزد عیسی آمد، زانو زد و التماس‌کنان گفت: «اگر بخواهی، می‌توانی مرا پاک سازی.»

Faic an caibideil Dèan lethbhreac

کتاب مقدس به زبان بندری

40 یه مَردی که جُذام ایشَستَه پهلو عیسی هُند زانو ایزَه و با التماس بهش ایگو: «اگه بُخوای اِتونی به مه شفا هادِی.»

Faic an caibideil Dèan lethbhreac




مَرقُس 1:40
20 Iomraidhean Croise  

«مگرهیچ امری نزد خداوند مشکل است؟ در وقت موعود، موافق زمان حیات، نزد تو خواهم برگشت و ساره را پسری خواهد شد.»


پس بر سر یوآب و تمامی خاندان پدرش قرار گیرد و کسیکه جریان وبرص داشته باشد و بر عصا تکیه کند و به شمشیربیفتد و محتاج نان باشد، از خاندان یوآب منقطع نشود.»


وخداوند، پادشاه را مبتلا ساخت که تا روزوفاتش ابرص بود و در مریضخانهای ساکن ماندو یوتام پسر پادشاه بر خانه او بود و بر قوم زمین داوری مینمود.


و چهار مرد مبروص نزد دهنه دروازه بودند و به یکدیگر گفتند: «چرا ما اینجا بنشینیم تابمیریم؟


زیرا که سلیمان منبر برنجینی را که طولش پنج ذراع، و عرضش پنج ذراع، و بلندیش سه ذراع بود ساخته، آن را در میان صحن گذاشت و بر آن ایستاده، به حضور تمامی جماعت اسرائیل زانو زد و دستهای خود را به سوی آسمان برافراشته،


که کوران بینا میگردند و لنگان به رفتار میآیندو ابرصان طاهر و کران شنوا و مردگان زنده میشوند و فقیران بشارت میشنوند؛


و چون به نزد جماعت رسیدند، شخصی پیش آمده، نزد وی زانو زده، عرض کرد:


عیسی ترحم نموده، دست خودرا دراز کرد و او را لمس نموده، گفت: «میخواهم. طاهر شو!»


چون به راه میرفت، شخصی دوان دوان آمده، پیش او زانو زده، سوال نمود که «ای استادنیکو چه کنم تا وارث حیات جاودانی شوم؟


و او از ایشان به مسافت پرتاپ سنگی دور شده، به زانو درآمد و دعا کرده، گفت:


پس زانو زده، به آوازبلند ندا درداد که «خداوندا این گناه را بر اینهامگیر.» این را گفت و خوابید.


از این سبب، زانو میزنم نزد آن پدر،


Lean sinn:

Sanasan


Sanasan