Biblia Todo Logo
Bìoball air-loidhne

- Sanasan -




مَتّی 20:2 - Persian Old Version

2 پس با عمله، روزی یک دینار قرار داده، ایشان را به تاکستان خود فرستاد.

Faic an caibideil Dèan lethbhreac

هزارۀ نو

2 او با آنان توافق کرد که روزی یک دینار بابت کار در تاکستان به هر یک بپردازد. سپس ایشان را به تاکستان خود فرستاد.

Faic an caibideil Dèan lethbhreac

کتاب مقدس، ترجمۀ معاصر

2 او با کارگرها قرار گذاشت که به هر یک، مزد یک روز کامل را بپردازد؛ سپس همه را به سر کارشان فرستاد.

Faic an caibideil Dèan lethbhreac

مژده برای عصر جدید

2 و بعد از آنكه آنها دربارهٔ مزد روزانه موافقت كردند، آنان را به سر كار فرستاد.

Faic an caibideil Dèan lethbhreac

مژده برای عصر جدید - ویرایش ۲۰۲۳

2 و بعد از آنکه آن‌ها دربارۀ مزد روزانه موافقت کردند، آنان را به سر کار فرستاد.

Faic an caibideil Dèan lethbhreac

کتاب مقدس به زبان بندری

2 اُ با کارگرُ طِی ایکه که به هَرکُدُم روزی یه دینار که دستمزد یه روز کارگرِن، هادِه. بعد به اُشُ به باغ انگورُ خو ایفِرِستا.

Faic an caibideil Dèan lethbhreac




مَتّی 20:2
24 Iomraidhean Croise  

و واقع خواهد شد که چون از نزد تو رفته باشم، روح خداوند تو را بهجایی که نمی دانم، بردارد و وقتی که بروم و به اخاب خبر دهم و او تو را نیابد، مرا خواهد کشت. و بنده ات از طفولیت خود از خداوند میترسد.


و درسال هشتم سلطنت خود، حینی که هنوز جوان بود، به طلبیدن خدای پدر خود داود شروع کرد ودر سال دوازدهم به طاهر ساختن یهودا واورشلیم از مکان های بلند و اشیرهها و تمثالها وبتها آغاز نمود.


پس آفریننده خود را در روزهای جوانی ات بیاد آور قبل از آنکه روزهای بلا برسد و سالها برسد که بگویی مرا از اینهاخوشی نیست.


لیکن چون آن غلام بیرون رفت، یکی از همقطاران خود را یافت که از او صددینار طلب داشت. او را بگرفت و گلویش رافشرده، گفت: "طلب مرا ادا کن!"


«زیرا ملکوت آسمان صاحبخانهای را ماند که بامدادان بیرون رفت تا عمله بجهت تاکستان خود به مزد بگیرد.


او در جواب یکی از ایشان گفت: "ای رفیق بر تو ظلمی نکردم. مگر به دیناری با من قرار ندادی؟


و قریب به ساعت سوم بیرون رفته، بعضی دیگر را در بازار بیکار ایستاده دید.


پس یازده ساعتیان آمده، هر نفری دیناری یافتند.


سکه جزیه را به من بنمایید.» ایشان دیناری نزد وی آوردند.


آنگاه به شاگردان خود گفت: «حصاد فراوان است لیکن عمله کم. پس از صاحب حصاد استدعا نمایید تاعمله در حصاد خود بفرستد.»


اما اوریاکاری ایشان را درک کرده، بدیشان گفت: «چرامرا امتحان میکنید؟ دیناری نزد من آرید تا آن راببینم.»


زیرا که در حضورخداوند بزرگ خواهد بود و شراب و مسکری نخواهد نوشید و از شکم مادر خود، پر ازروحالقدس خواهد بود.


بامدادان چون روانه میشد، دو دینار درآورده بهسرایدار داد و بدو گفت این شخص را متوجه باش و آنچه بیش از این خرج کنی، در حین مراجعت به تو دهم.


دیناری به من نشان دهید. صورت ورقمش از کیست؟ «ایشان در جواب گفتند: «از قیصر است.»


و اینکه از طفولیت کتب مقدسه را دانستهای که میتواند تو را حکمت آموزدبرای نجات بوسیله ایمانی که بر مسیح عیسی است.


و از میان چهار حیوان، آوازی را شنیدم که میگوید: «یک هشت یک گندم به یک دینار و سه هشت یک جو به یک دینار و به روغن و شراب ضرر مرسان.»


و اما سموئیل به حضور خداوند خدمت می کرد، و او پسر کوچک بود و بر کمرش ایفودکتان بسته بود.


و آن پسر، سموئیل، نمو مییافت و هم نزدخداوند و هم نزد مردمان پسندیده میشد.


و آن پسر، سموئیل، به حضور عیلی، خداوند را خدمت مینمود، و در آن روزهاکلام خداوند نادر بود و رویا مکشوف نمی شد.


و خداوند بار دیگر در شیلوه ظاهر شد، زیرا که خداوند در شیلوه خود را برسموئیل به کلام خداوند ظاهر ساخت.


Lean sinn:

Sanasan


Sanasan