یوحنا 4:40 - Persian Old Version

⁴⁰ و چون سامریان نزد او آمدند، از او خواهش کردند که نزدایشان بماند و دو روز در آنجا بماند.

هزارۀ نو

⁴⁰ چون آن سامِریان نزد عیسی آمدند، از او خواستند نزدشان بماند. پس دو روز در آنجا ماند.

کتاب مقدس، ترجمۀ معاصر

⁴⁰ وقتی آنان به نزد عیسی رسیدند، خواهش کردند که نزدشان بماند. او نیز دو روز با ایشان ماند.

مژده برای عصر جدید

⁴⁰ وقتی سامریان نزد عیسی آمدند از او خواهش كردند كه نزد آنها بماند. پس عیسی دو روز در آنجا ماند.

مژده برای عصر جدید - ویرایش ۲۰۲۳

⁴⁰ وقتی سامریان نزد عیسی آمدند، از او خواهش کردند که نزد آن‌ها بماند. پس عیسی دو روز در آنجا ماند.

کتاب مقدس به زبان بندری

⁴⁰ پَ وختی اُ سامریُ حد عیسی هُندِن، اَزی شُخواست پهلوشُ بُمونِت. عیسی هم دو رو اُجا مُند.

یوحنا 4:40 Iomraidhean Croise

پیدایش 32:26

پس گفت: «مرا رها کن زیرا که فجرمی شکافد.» گفت: «تا مرا برکت ندهی تو را رهانکنم.»

امثال 4:13

ادب را به چنگ آور و آن را فرو مگذار. آن را نگاه دار زیرا که حیات تو است.

غزل غزلها 3:4

از ایشان چندان پیش نرفته بودم که او را که جانم دوست میدارد یافتم. و او را گرفته، رها نکردم تابه خانه مادر خود و به حجره والده خویش درآوردم.

اِرمیا 14:8

ای تو که امید اسرائیل ونجاتدهنده او در وقت تنگی میباشی چرا مثل غریبی در زمین و مانند مسافری که برای شبی خیمه میزند شدهای؟

لوقا 10:39

و او را خواهری مریم نام بود که نزدپایهای عیسی نشسته کلام او را میشنید.

لوقا 24:29

و ایشان الحاح کرده، گفتند که «با ما باش. چونکه شب نزدیک است و روز به آخر رسیده.» پس داخل گشته با ایشان توقف نمود.

لوقا 8:38

اما آن شخصی که دیوها از وی بیرون رفته بودند از او درخواست کرد که با وی باشد. لیکن عیسی او را روانه فرموده، گفت:

یوحنا 4:39

پس در آن شهر بسیاری از سامریان بواسطه سخن آن زن که شهادت داد که هرآنچه کرده بودم به من بازگفت بدو ایمان آوردند.

یوحنا 4:41

و بسیاری دیگر بواسطه کلام او ایمان آوردند.

یوحنا 4:43

اما بعد از دو روز از آنجا بیرون آمده، به سوی جلیل روانه شد.

اعمال رسولان 16:15

و چون او و اهل خانهاش تعمید یافتند، خواهش نموده، گفت: «اگر شما رایقین است که به خداوند ایمان آوردم، به خانه من درآمده، بمانید.» و ما را الحاح نمود.

اعمال رسولان 8:8

و شادی عظیم در آن شهر روی نمود.

مکاشفه 3:20

اینک بر در ایستاده میکوبم؛ اگر کسی آوازمرا بشنود و در را باز کند، به نزد او درخواهم آمد و با وی شام خواهم خورد و او نیز با من.