Biblia Todo Logo
Bìoball air-loidhne

- Sanasan -




اِشعیا 36:22 - Persian Old Version

22 پس الیاقیم بن حلقیا که ناظر خانه بود و شبنای کاتب و یوآخ بن آساف وقایع نگار با جامه دریده نزد حزقیا آمدندو سخنان ربشاقی را به او بازگفتند.

Faic an caibideil Dèan lethbhreac

هزارۀ نو

22 آنگاه اِلیاقیم پسر حِلقیا که رئیس امورِ دربار بود، و شِبنا کاتبِ دربار و یوآخِ وقایع‌نگار پسر آساف با جامه‌های دریده نزد حِزِقیا آمدند و سخنان نمایندۀ آشور را به او بازگفتند.

Faic an caibideil Dèan lethbhreac

کتاب مقدس، ترجمۀ معاصر

22 سپس اِلیاقیم، شبنا و یوآخ لباسهای خود را پاره کرده، نزد حِزِقیای پادشاه رفتند و آنچه را که فرماندهٔ قوای آشور گفته بود، به عرض او رساندند.

Faic an caibideil Dèan lethbhreac

مژده برای عصر جدید

22 آنگاه الیاقیم، شبنا و یوآخ از ناراحتی و غم لباسهای خود را دریدند. به نزد پادشاه رفتند و هرچه را سفیر آشور گفته بود، به او گزارش دادند.

Faic an caibideil Dèan lethbhreac

مژده برای عصر جدید - ویرایش ۲۰۲۳

22 آنگاه اِلیاقیم، شِبنا و یوآخ از غم و ناراحتی لباس‌های خود را دریدند. آن‌ها نزد پادشاه رفتند و هرچه را فرماندهٔ آشوری گفته بود، به او گزارش دادند.

Faic an caibideil Dèan lethbhreac

کتاب مقدس - ترجمه کلاسیک بازنگری شده

22 پس اِلیاقیم پسر حِلقیا که مباشر خانه بود و شِبنای کاتب و یوآخ وقایع نگار پسر آساف با جامه دریده نزد حِزِقیا آمدند و سخنان رِبشاقی را به او باز‌ گفتند.

Faic an caibideil Dèan lethbhreac




اِشعیا 36:22
12 Iomraidhean Croise  

و چون پادشاه را خواندند، الیاقیم بن حلقیا که ناظر خانه بود و شبنای کاتب و یوآخ بن آساف وقایع نگار، نزد ایشان بیرون آمدند.


اما چون پادشاه اسرائیل مکتوب را خواند لباس خود را دریده، گفت: «آیا من مرد خدا هستم که بمیرانم و زنده کنم که این شخص نزد من فرستاده است تا کسی رااز برصش شفا بخشم. پس بدانید و ببینید که اوبهانه جویی از من میکند.»


پس چون این سخن را شنیدم، جامه و ردای خود را چاک زدم و موی سر و ریش خود را کندم و متحیر نشستم.


خداوند یهوه صبایوت چنین میگوید: «برو و نزد این خزانهدار یعنی شبنا که ناظر خانه است داخل شو و به او بگو:


و در آن روز واقع خواهد شد که بنده خویش الیاقیم بن حلقیا را دعوت خواهم نمود.


و من اریئیل را به تنگی خواهمانداخت و ماتم و نوحه گری خواهد بود و آن برای من مثل اریئیل خواهد بود.


اینک شجاعان ایشان در بیرون فریاد میکنند و رسولان سلامتی زارزار گریه مینمایند.


آنگاه الیقایم و شبنا و یوآخ به ربشاقی گفتند: «تمنا اینکه با بندگانت به زبان آرامی گفتگونمایی زیرا آن را میفهمیم و با ما به زبان یهود درگوش مردمی که بر حصارند گفتگو منمای.»


و الیاقیم بن حلقیا که ناظرخانه بود و شبنای کاتب و یوآخ بن آساف وقایع نگار نزد وی بیرون آمدند.


و پادشاه و همه بندگانش که تمامی این سخنان را شنیدند نه ترسیدند و نه جامه خود را چاک زدند.


در ساعت رئیس کهنه رخت خود راچاک زده، گفت: «کفر گفت! دیگر ما را چه حاجت به شهود است؟ الحال کفرش را شنیدید!


Lean sinn:

Sanasan


Sanasan