Biblia Todo Logo
Bìoball air-loidhne

- Sanasan -




پیدایش 19:1 - Persian Old Version

1 و وقت عصر، آن دو فرشته وارد سدوم شدند، و لوط به دروازه سدوم نشسته بود. و چون لوط ایشان را بدید، به استقبال ایشان برخاسته، رو بر زمین نهاد

Faic an caibideil Dèan lethbhreac

هزارۀ نو

1 شامگاهان، آن دو فرشته به سُدوم رسیدند، و لوط به دروازۀ شهر نشسته بود. چون لوط ایشان را بدید به ملاقات ایشان برخاست و روی بر زمین نهاد

Faic an caibideil Dèan lethbhreac

کتاب مقدس، ترجمۀ معاصر

1 غروب همان روز وقتی که آن دو فرشته به دروازهٔ شهر سدوم رسیدند، لوط در آنجا نشسته بود. به محض مشاهدهٔ آنها، از جا برخاست و به استقبالشان شتافت و روی بر زمین نهاده، گفت:

Faic an caibideil Dèan lethbhreac

مژده برای عصر جدید

1 در غروب ‌آن‌ روز وقتی آن‌ دو فرشته‌ وارد سدوم‌ شدند، لوط‌ بر دروازهٔ شهر نشسته ‌بود. همین ‌كه ‌آنها را دید برخاست‌ و به ‌طرف‌ آنها رفت ‌تا از ایشان ‌استقبال‌ كند. او در مقابل‌ آنان ‌تعظیم‌ كرد و گفت‌:

Faic an caibideil Dèan lethbhreac

مژده برای عصر جدید - ویرایش ۲۰۲۳

1 در غروب ‌آن‌ روز وقتی آن‌ دو فرشته‌ به دروازهٔ سُدوم‌ رسیدند، لوط‌ آنجا نشسته ‌بود و همین ‌که ‌آن‌ها را دید، برخاست‌ و به ‌استقبال آن‌ها رفت ‌تا از ایشان ‌استقبال‌ کند. او در مقابل‌ آن‌ها ‌تعظیم‌ کرده گفت:

Faic an caibideil Dèan lethbhreac

کتاب مقدس - ترجمه کلاسیک بازنگری شده

1 و وقت عصر، آن دو فرشته وارد سُدوم شدند و لوط به دروازه سُدوم نشسته بود. و چون لوط ایشان را بدید، به استقبال ایشان برخاسته، رو بر زمین نهاد

Faic an caibideil Dèan lethbhreac




پیدایش 19:1
15 Iomraidhean Croise  

و این است پیدایش تارح که تارح، ابرام وناحور و هاران را آورد، و هاران، لوط را آورد.


ابرام در زمین کنعان ماند، و لوط در بلاد وادی ساکن شد، و خیمه خودرا تا سدوم نقل کرد.


پس، آن مردان از آنجا برخاسته، متوجه سدوم شدند، و ابراهیم ایشان را مشایعت نمود.


آنگاه آن مردان از آنجابسوی سدوم متوجه شده، برفتند. و ابراهیم درحضور خداوند هنوز ایستاده بود.


آنگاه آن دو مرد، دست خود را پیش آورده، لوط را نزد خود به خانه درآوردند و در رابستند.


و گفت: «اینک اکنونای آقایان من، به خانه بنده خود بیایید، و شب رابسر برید، و پایهای خود را بشویید و بامدادان برخاسته، راه خود را پیش گیرید.» گفتند: «نی، بلکه شب را در کوچه بسر بریم.»


پس ابراهیم نزد اهل آن زمین تعظیم نمود،


و یوسف ایشان را ازمیان دو زانوی خود بیرون آورده، رو به زمین نهاد.


چون به دروازه شهر بیرون میرفتم وکرسی خود را در چهار سوق حاضر میساختم.


غریب درکوچه شب را بهسر نمی برد و در خود را به روی مسافر میگشودم.


دروازه نشینان درباره من حرف میزنند و سرود میگساران گشتهام.


وهمچنانکه در ایام لوط شد که به خوردن وآشامیدن و خرید و فروش و زراعت و عمارت مشغول میبودند،


و ازغریبنوازی غافل مشوید زیرا که به آن بعضی نادانسته فرشتگان را ضیافت کردند.


و بوعز به دروازه آمده، آنجا نشست و اینک آن ولی که بوعز درباره او سخن گفته بود میگذشت، و به او گفت: «ای فلان! به اینجابرگشته، بنشین.» و او برگشته، نشست.


Lean sinn:

Sanasan


Sanasan