Biblia Todo Logo
Bìoball air-loidhne

- Sanasan -




دانیال 8:18 - Persian Old Version

18 و حینی که او با من سخن میگفت، من برروی خود بر زمین در خواب سنگین میبودم و اومرا لمس نموده، در جایی که بودم برپا داشت.

Faic an caibideil Dèan lethbhreac

هزارۀ نو

18 چون او با من سخن می‌گفت، روی بر زمین به خوابی عمیق فرو رفتم. اما او مرا لمس کرده، بر پاهایم به پا داشت.

Faic an caibideil Dèan lethbhreac

کتاب مقدس، ترجمۀ معاصر

18 در حالی که او سخن می‌گفت من بیهوش بر زمین افتادم. ولی او مرا گرفت و بلند کرد

Faic an caibideil Dèan lethbhreac

مژده برای عصر جدید

18 درحالی‌که او حرف می‌زد، من بیهوش بر زمین افتادم. امّا او مرا گرفت و از زمین بلند کرد

Faic an caibideil Dèan lethbhreac

مژده برای عصر جدید - ویرایش ۲۰۲۳

18 در‌حالی‌که او حرف می‌زد، من در خوابی عمیق فرو رفته بر زمین افتادم، امّا او مرا گرفته از زمین بلند کرد

Faic an caibideil Dèan lethbhreac

کتاب مقدس - ترجمه کلاسیک بازنگری شده

18 و حینی که او با من سخن می‌گفت، من بر روی خود بر زمین در خواب سنگین می‌بودم. و او مرا لمس نموده، در جایی که بودم، برپا داشت.

Faic an caibideil Dèan lethbhreac




دانیال 8:18
13 Iomraidhean Croise  

و چون آفتاب غروب میکرد، خوابی گران بر ابرام مستولی شد، و اینک تاریکی ترسناک سخت، اورا فرو گرفت.


در تفکرها ازرویاهای شب، هنگامی که خواب سنگین بر مردم غالب شود،


و چون این رابه من گفت، روح داخل من شده، مرا بر پایهایم برپا نمود. و او را که با من متکلم نمود شنیدم


که ناگاه کسی به شبیه بنی آدم لبهایم را لمس نمود و من دهان خود را گشوده، متکلم شدم و به آن کسیکه پیش من ایستاده بود گفتم: «ای آقایم از اینرویادرد شدیدی مرا درگرفته است و دیگر هیچ قوت نداشتم.


پس شبیه انسانی بار دیگر مرا لمس نموده، تقویت داد،


پس او نزد جایی که ایستاده بودم آمد و چون آمد من ترسان شده، به روی خود درافتادم و او مرا گفت: «ای پسر انسان بدانکه اینرویا برای زمان آخر میباشد.»


آنگاه من دانیال تا اندک زمانی ضعیف وبیمار شدم. پس برخاسته، بهکارهای پادشاه مشغول گردیدم، اما درباره رویا متحیر ماندم واحدی معنی آن را نفهمید.


و فرشتهای که با من تکلم مینمود، برگشته، مرا مثل شخصی که از خواب بیدار شودبیدار کرد،


پس از دعا برخاسته نزدشاگردان خود آمده ایشان را از حزن در خواب یافت.


اما پطرس و رفقایش را خواب در ربود. پس بیدار شده جلال او و آن دو مرد را که با وی بودند، دیدند.


والحال بهسبب امید آن وعدهای که خدا به اجداد ما داد، بر من ادعا میکنند.


و چون او را دیدم، مثل مرده پیش پایهایش افتادم و دست راست خود را بر من نهاده، گفت: «ترسان مباش! من هستم اول و آخر و زنده؛


Lean sinn:

Sanasan


Sanasan