Biblia Todo Logo
Bìoball air-loidhne

- Sanasan -




۲سموئیل 15:2 - Persian Old Version

2 و ابشالوم صبح زود برخاسته، به کناره راه دروازه میایستاد، و هر کسیکه دعوایی میداشت و نزد پادشاه به محاکمه میآمد، ابشالوم او را خوانده، میگفت: «تو ازکدام شهر هستی؟» و او میگفت: «بنده ات از فلان سبط از اسباط اسرائیل هستم.»

Faic an caibideil Dèan lethbhreac

هزارۀ نو

2 اَبشالوم صبح زود برمی‌خاست و کنار راه دروازه می‌ایستاد، و هرگاه کسی شکایت خود را برای رسیدگی نزد پادشاه می‌آورد، اَبشالوم او را می‌خواند و می‌گفت: «از کدام شهری؟» و چون آن شخص می‌گفت: «بنده‌ات از فلان قبیلۀ اسرائیل است،»

Faic an caibideil Dèan lethbhreac

کتاب مقدس، ترجمۀ معاصر

2 او هر روز صبح زود بلند می‌شد، کنار دروازهٔ شهر می‌رفت و در آنجا می‌ایستاد. هر وقت کسی را می‌دید که برای رسیدگی به شکایتش می‌خواهد پیش پادشاه برود، او را صدا زده، می‌پرسید که از کدام شهر است و چه مشکلی دارد.

Faic an caibideil Dèan lethbhreac

مژده برای عصر جدید

2 او هر روز، صبح زود از خواب بیدار می‌شد و به دروازهٔ شهر رفته می‌ایستاد. هرکسی که برای رسیدگی به شکایت خود نزد پادشاه می‌رفت، ابشالوم او را صدا می‌کرد و می‌پرسید: «از کدام شهر هستی؟» و هنگامی‌که او می‌گفت که از فلان طایفهٔ اسرائیل است،

Faic an caibideil Dèan lethbhreac

مژده برای عصر جدید - ویرایش ۲۰۲۳

2 او هرروز صبح زود از خواب بیدار می‌شد و در کنار دروازۀ شهر می‌ایستاد. هرکسی که برای رسیدگی به شکایت خود نزد پادشاه می‌رفت، اَبشالوم او را صدا می‌کرد و می‌پرسید: «از کدام شهر هستی؟» و هنگامی‌که او می‌گفت که از فلان طایفۀ اسرائیل است،

Faic an caibideil Dèan lethbhreac

کتاب مقدس - ترجمه کلاسیک بازنگری شده

2 و صبح زود برخاسته، به کناره راه دروازه می‌ايستاد، و هر کسی ‌که دعوايی می‌داشت و نزد پادشاه به محاکمه می‌آمد، اَبشالوم او را خوانده، می‌گفت: «تو از کدام شهر هستی؟» و او می‌گفت: «بنده​ات از فلان قبیله از قبایل اسرائيل هستم.»

Faic an caibideil Dèan lethbhreac




۲سموئیل 15:2
13 Iomraidhean Croise  

پس حمور و پسرش شکیم به دروازه شهرخود آمده، مردمان شهر خود را خطاب کرده، گفتند:


پس پادشاه برخاست و نزددروازه بنشست و تمامی قوم را خبر داده، گفتند که «اینک پادشاه نزد دروازه نشسته است.» وتمامی قوم به حضور پادشاه آمدند.


ایشان به او عرض کرده، گفتند: «اگر با این قوم مهربانی نمایی وایشان را راضی کنی و با ایشان سخنان دلاویزگویی، همانا همیشه اوقات بنده تو خواهند بود.»


قاتل در صبح برمی خیزد و فقیر و مسکین رامی کشد. و در شب مثل دزد میشود.


و چون پدر زن موسی آنچه را که او به قوم میکرد دید، گفت: «این چهکاراست که تو با قوم مینمایی؟ چرا تو تنها می نشینی و تمامی قوم نزد تو از صبح تا شام میایستند؟»


هرگاه ایشان را دعوی شود، نزد من میآیند، ومیان هر کس و همسایهاش داوری میکنم، وفرایض و شرایع خدا را بدیشان تعلیم میدهم.»


ودر داوری قوم پیوسته مشغول میبودند. هر امرمشکل را نزد موسی میآوردند، و هر دعوی کوچک را خود فیصل میدادند.


زیرا که ایشان تا بدی نکرده باشند، نمی خوابند و اگر کسی را نلغزانیده باشند، خواب از ایشان منقطع میشود.


و در جای او حقیری خواهدبرخاست اما جلال سلطنت را به وی نخواهند دادو او ناگهان داخل شده، سلطنت را با حیله هاخواهد گرفت.


و چون صبح شد، همه روسای کهنه ومشایخ قوم بر عیسی شورا کردند که اورا هلاک سازند.


اگر در میان تو امری که حکم بر آن مشکل شود به ظهور آید، در میان خون و خون، و درمیان دعوی و دعوی، و در میان ضرب و ضرب، از مرافعه هایی که در دروازه هایت واقع شود، آنگاه برخاسته، به مکانی که یهوه، خدایت، برگزیند، برو.


و بوعز به دروازه آمده، آنجا نشست و اینک آن ولی که بوعز درباره او سخن گفته بود میگذشت، و به او گفت: «ای فلان! به اینجابرگشته، بنشین.» و او برگشته، نشست.


Lean sinn:

Sanasan


Sanasan