۲سموئیل 13:6 - Persian Old Version6 پس امنون خوابید و تمارض نمود و چون پادشاه به عیادتش آمد، امنون به پادشاه گفت: «تمنا اینکه خواهرم تامار بیاید و دو قرص طعام پیش من بپزد تا ازدست او بخورم.» Faic an caibideilهزارۀ نو6 پس اَمنون خوابید و خویشتن را بیمار نمود. چون پادشاه به عیادتش آمد، اَمنون به او گفت: «تمنا دارم خواهرم تامار بیاید و دو قرص نان در برابر دیدگانم مهیا سازد تا از دست او بخورم.» Faic an caibideilکتاب مقدس، ترجمۀ معاصر6 پس اَمنون خوابید و خود را به مریضی زد. وقتی پادشاه به عیادتش آمد، اَمنون به او گفت: «دلم میخواهد خواهرم تامار بیاید و دو قرص نان در حضور من بپزد تا از دست او بخورم.» Faic an caibideilمژده برای عصر جدید6 پس اَمنون به بستر رفت و وانمود کرد که مریض است. وقتیکه پادشاه به دیدنش آمد، اَمنون از او خواهش کرده گفت: «لطفاً اجازه بده تا تامار به اینجا بیاید و برایم خوراک بپزد تا بتوانم او را ببینم و او با دستهای خودش غذا را به من بدهد.» Faic an caibideilمژده برای عصر جدید - ویرایش ۲۰۲۳6 پس اَمنون به بستر رفت و وانمود کرد که بیمار است. وقتیکه پادشاه به دیدنش آمد، اَمنون از او خواهش کرده گفت: «لطفاً اجازه بده تا تامار به اینجا بیاید و در حضور خودم برایم غذا بپزد تا بتوانم او را ببینم و او با دستهای خودش غذا را به من بدهد.» Faic an caibideilکتاب مقدس - ترجمه کلاسیک بازنگری شده6 پس اَمنون خوابيد و خود را به بیماری زد و چون پادشاه به عيادتش آمد، اَمنون به پادشاه گفت: «تمنا اينکه خواهرم تامار بيايد و دو قرص نان پيش من بپزد تا از دست او بخورم.» Faic an caibideil |