Biblia Todo Logo
Bìoball air-loidhne

- Sanasan -




۱سموئیل 20:5 - Persian Old Version

5 داود به یوناتان گفت: «اینک فردا اول ماه است و من میباید با پادشاه به غذا بنشینم، پس مرا رخصت بده که تا شام سوم، خود را در صحراپنهان کنم.

Faic an caibideil Dèan lethbhreac

هزارۀ نو

5 پس داوود گفت: «اینک فردا جشن ماه نو است و من باید با پادشاه بر سفره بنشینم؛ اما بگذار بروم و تا شامگاهِ پس‌فردا خود را در صحرا پنهان کنم.

Faic an caibideil Dèan lethbhreac

کتاب مقدس، ترجمۀ معاصر

5 داوود پاسخ داد: «فردا جشن اول ماه است و من مثل همیشه در این موقع باید با پدرت سر سفره بنشینم. ولی اجازه بده تا عصر روز سوم، خود را در صحرا پنهان کنم.

Faic an caibideil Dèan lethbhreac

مژده برای عصر جدید

5 داوود جواب داد: «فردا اول ماه است و من باید با پدرت سر سفره بنشینم، امّا به من اجازه بده تا غروب روز سوم در صحرا پنهان شوم.

Faic an caibideil Dèan lethbhreac

مژده برای عصر جدید - ویرایش ۲۰۲۳

5 داوود جواب داد: «فردا جشن ماه نو است و قرار است من با پدرت سر سفره بنشینم، امّا به من اجازه بده تا غروب روز سوّم در صحرا پنهان شوم.

Faic an caibideil Dèan lethbhreac

کتاب مقدس - ترجمه کلاسیک بازنگری شده

5 داوود به يوناتان گفت: «اينک فردا اول ماه است و من می‌بايد با پادشاه به غذا بنشينم، پس مرا اجازه بده که تا شامگاه پس فردا خود را در صحرا پنهان کنم.

Faic an caibideil Dèan lethbhreac




۱سموئیل 20:5
17 Iomraidhean Croise  

او گفت: «امروز چرا نزد او بروی، نه غره ماه و نه سبت است.» گفت: «سلامتی است.»


زیرا دشمن نبود که مرا ملامت میکرد والا تحمل میکردم؛ و خصم من نبود که بر من سربلندی مینمود؛ والا خود را از وی پنهان میساختم.


کرنا را بنوازیددر اول ماه، در ماه تمام و در روز عید ما.


مرد زیرک، بلا را میبیند و خویشتن رامخفی میسازد و جاهلان میگذرند و در عقوبت گرفتار میشوند.


ومی گویید که غره ماه کی خواهد گذشت تا غله رابفروشیم و روز سبت تا انبارهای گندم را بگشاییم و ایفا را کوچک و مثقال را بزرگ ساخته، میزانهارا قلب و معوج نماییم.


و در روز شادی خود و درعیدها و در اول ماه های خود کرناها را برقربانی های سوختنی و ذبایح سلامتی خودبنوازید، تا برای شما به حضور خدای شمایادگاری باشد. من یهوه خدای شما هستم.»


«و در اول ماههای خود قربانی سوختنی برای خداوند بگذرانید، دو گاو جوان و یک قوچ و هفت بره نرینه یک ساله بیعیب.


آنگاه سنگهابرداشتند تا او را سنگسار کنند. اما عیسی خود رامخفی ساخت و از میان گذشته، از هیکل بیرون شد و همچنین برفت.


در ساعت برادران پولس را به سوی دریا روانه کردند ولی سیلاس با تیموتاوس در آنجا توقف نمودند.


پس کسی درباره خوردن و نوشیدن ودرباره عید و هلال و سبت بر شما حکم نکند،


اما یوناتان پسر شاول به داود بسیار میل داشت، و یوناتان داود را خبر داده، گفت: «پدرم شاول قصد قتل تو دارد، پس الان تا بامدادان خویشتن را نگاهدار و در جایی مخفی مانده، خود را پنهان کن.


و یوناتان او را گفت: «فردا اول ماه است وچونکه جای تو خالی میباشد، تو را مفقودخواهند یافت.


و در روز سوم به زودی فرودشده، بهجایی که خود را در آن در روز شغل پنهان کردی بیا و در جانب سنگ آزل بنشین.


پس داود خود را در صحرا پنهان کرد و چون اول ماه رسید، پادشاه برای غذا خوردن نشست.


و در فردای اول ماه که روز دوم بود، جای داود نیز خالی بود. پس شاول به پسرخود یوناتان گفت: «چرا پسر یسا، هم دیروز و هم امروز به غذا نیامد؟»


یوناتان به داود گفت: «هرچه دلت بخواهد آن را برای تو خواهم نمود.»


اگر پدرت مرا مفقود بیند بگو داود ازمن بسیار التماس نمود که به شهر خود به بیت لحم بشتابد، زیرا که تمامی قبیله او را آنجا قربانی سالیانه است.


Lean sinn:

Sanasan


Sanasan