۱پادشاهان 17:10 - Persian Old Version10 پس برخاسته، به صرفه رفت و چون نزد دروازه شهر رسید اینک بیوهزنی در آنجا هیزم برمی چید، پس او را صدازده، گفت: «تمنا اینکه جرعهای آب در ظرفی برای من بیاوری تا بنوشم.» Faic an caibideilهزارۀ نو10 پس ایلیا برخاست و به صَرِفَه رفت. چون به دروازۀ شهر رسید، اینک بیوهزنی در آنجا هیزم برمیچید. پس او را صدا زده، گفت: «تمنا آنکه قدری آب در ظرفی برایم بیاوری تا بنوشم.» Faic an caibideilکتاب مقدس، ترجمۀ معاصر10 پس ایلیا از آنجا به صرفه رفت. وقتی به دروازهٔ شهر رسید، بیوهزنی را دید که مشغول جمع کردن هیزم است. ایلیا از او کمی آب خواست. Faic an caibideilمژده برای عصر جدید10 پس او برخاست و به صرفه رفت. هنگامیکه به دروازهٔ شهر رسید، بیوه زنی را دید که هیزم جمع میکرد. او به بیوهزن گفت: «خواهش میکنم کمی آب به من بده.» Faic an caibideilمژده برای عصر جدید - ویرایش ۲۰۲۳10 پس او برخاست و به صرفه رفت. هنگامیکه به دروازۀ شهر رسید، بیوهزنی را دید که هیزم جمع میکرد. او به بیوهزن گفت: «خواهش میکنم کمی آب به من بدهید.» Faic an caibideilکتاب مقدس - ترجمه کلاسیک بازنگری شده10 پس ایلیا برخاسته، به صَرَفه رفت و چون نزد دروازه شهر رسید، اینک بیوهزنی در آنجا هیزم برمیچید. او را صدا زده، گفت: «تمنا اینکه جرعهای آب در ظرفی برای من بیاوری تا بنوشم.» Faic an caibideil |