Biblia Todo Logo
Bìoball air-loidhne

- Sanasan -




یوشع 24:2 - کتاب مقدس، ترجمۀ معاصر

2 یوشع لب به سخن گشود و گفت که خداوند، خدای اسرائیل می‌فرماید: «در گذشته جد شما تارح، پدر ابراهیم و ناحور، در سمت شرقی رود فرات می‌زیست و بت‌پرست بود.

Faic an caibideil Dèan lethbhreac

هزارۀ نو

2 آنگاه یوشَع به تمامی قوم گفت: «یهوه خدای اسرائیل چنین می‌فرماید: ”مدتها پیش، اجداد شما یعنی تارَح و پسرانش ابراهیم و ناحور، در آن سوی رود می‌زیستند و خدایانِ غیر را می‌پرستیدند.

Faic an caibideil Dèan lethbhreac

Persian Old Version

2 و یوشع به تمامی قوم گفت که «یهوه خدای اسرائیل چنین میگوید که پدران شما، یعنی طارح پدر ابراهیم و پدر ناحور، در زمان قدیم به آن طرف نهر ساکن بودند، وخدایان غیر را عبادت مینمودند.

Faic an caibideil Dèan lethbhreac

مژده برای عصر جدید

2 یوشع به آنها گفت: «خداوند خدای بنی‌اسرائیل چنین می‌فرماید: 'سالها پیش اجداد شما در آن طرف رود فرات زندگی می‌‌کردند و خدایان بیگانه را می‌پرستیدند. یکی از اجدادتان، طارح پدر ابراهیم و ناحور بود.

Faic an caibideil Dèan lethbhreac

مژده برای عصر جدید - ویرایش ۲۰۲۳

2 یوشع به آن‌ها گفت: «یَهْوه، خدای بنی‌اسرائیل چنین می‌فرماید، 'سال‌ها پیش اجداد شما در آن‌طرف رود فرات زندگی می‌کردند و خدایان بیگانه را می‌پرستیدند. یکی از اجدادتان، تارَح پدر ابراهیم و ناحور بود.

Faic an caibideil Dèan lethbhreac

کتاب مقدس - ترجمه کلاسیک بازنگری شده

2 و یوشَع به تمامی قوم گفت که «يهوه خدای اسرائيل چنين می‌گويد که ”پدران شما، يعنی تارَح پدر ابراهيم و پدر ناحور، در زمان قديم به آن طرف رود ساکن بودند، و خدايان غير را عبادت می‌نمودند.

Faic an caibideil Dèan lethbhreac




یوشع 24:2
16 Iomraidhean Croise  

وقتی سروج سی ساله بود، پسرش ناحور به دنیا آمد.


وقتی ناحور بیست و نه ساله بود، پسرش تارح، به دنیا آمد.


تارح هفتاد ساله بود که صاحب سه پسر شد به نامهای ابرام، ناحور و هاران.


این است تاریخچۀ نسل تارَح: تارح پدر ابرام و ناحور و هاران بود؛ و هاران پدر لوط.


از همهٔ اینها گذشته، تو که می‌خواستی بروی و اینقدر آرزو داشتی که به زادگاه خویش بازگردی، دیگر چرا بُتهای مرا دزدیدی؟»


اما در مورد بُتهایت، هر که از ما آنها را دزدیده باشد، کُشته شود. اگر از مال خودت چیزی در اینجا پیدا کردی، در حضور این مردان قسم می‌خورم آن را بدون چون و چرا به تو پس بدهم.» (یعقوب نمی‌دانست که راحیل بُتها را با خود آورده است.)


خدای جد ما ابراهیم و خدای جد ما ناحور میان ما داوری کند.» سپس یعقوب به هیبت خدای پدرش اسحاق قسم یاد نمود که این عهد را نگه دارد.


پس همگی، بُتهای خود و گوشواره‌هایی را که در گوش داشتند به یعقوب دادند و او آنها را زیر درخت بلوطی در شکیم دفن کرد.


به اجدادتان ابراهیم و سارا فکر کنید که از ایشان به وجود آمدید. هنگامی که ابراهیم را دعوت کردم او فرزندی نداشت و تنها بود، اما من او را برکت دادم و قوم بزرگی از او به وجود آوردم.


و به او از جانب من چنین بگو: «خداوند یهوه چنین می‌گوید: تو در سرزمین کنعان چشم به جهان گشودی. پدرت اَموری بود و مادرت، حیتی!


پدر یهودا، یعقوب بود. پدر یعقوب، اسحاق بود. پدر اسحاق، ابراهیم بود. پدر ابراهیم، تارح بود. پدر تارح، ناحور بود.


بعد شما در حضور خداوند، خدایتان اقرار کرده، بگویید: «جَدّ من اَرامی سرگردانی بود که با تعدادی کم به مصر رفت و در آنجا در غربت زندگی کرد، ولی در آنجا خاندان او به قومی بزرگ تبدیل شد.


امروز تصمیم خود را بگیرید. آیا می‌خواهید از خداوند پیروی کنید یا از بتهایی که اجداد شما در آن سوی رود فرات می‌پرستیدند، و یا از بتهای اموری‌هایی که در سرزمینشان ساکنید؟ ولی این را بدانید که من و خانواده‌ام خداوند را عبادت خواهیم نمود.»


Lean sinn:

Sanasan


Sanasan