Biblia Todo Logo
Bìoball air-loidhne

- Sanasan -




اِرمیا 39:3 - کتاب مقدس، ترجمۀ معاصر

3 سپس تمام فرماندهان سپاه بابِل داخل شهر شدند و پیروزمندانه کنار دروازهٔ وسطی نشستند. در میان آنها نرجل شراصر، سمجرنبو، سرسکیم و نرجل شراصر (مشاور پادشاه بابِل)، به چشم می‌خوردند.

Faic an caibideil Dèan lethbhreac

هزارۀ نو

3 آنگاه صاحبمنصبانِ پادشاه بابِل جملگی آمده، نزد دروازۀ میانی بر مسند نشستند: نِرجَل‌شَراِصِر و سَمجَرنِبو، و سَرسِکیم رئیس خواجه‌سرایان، و نِرجَل‌شَراِصِر رئیس مجوسیان، و سایر صاحبمنصبان پادشاه بابِل.

Faic an caibideil Dèan lethbhreac

Persian Old Version

3 و تمام سروران پادشاه بابل داخل شده، در دروازه وسطی نشستند یعنی نرجل شراصر و سمجرنبو وسرسکیم رئیس خواجهسرایان و نرجل شراصررئیس مجوسیان و سایر سرداران پادشاه بابل.

Faic an caibideil Dèan lethbhreac

مژده برای عصر جدید

3 (وقتی اورشلیم به تصرّف بابلی‌ها درآمد، افسران پادشاه بابل از جمله نِرگال شرآصر و سمگرنبو و سرسکیم و یک نِرگال شرآصر دیگر در جلوی دروازهٔ میانی مستقر شدند.)

Faic an caibideil Dèan lethbhreac

مژده برای عصر جدید - ویرایش ۲۰۲۳

3 وقتی اورشلیم به تصرّف بابِلی‌ها درآمد، افسران پادشاه بابِل از جمله نِرگال شرآصر و سمگرنبو و سَرسِکیم و یک نِرگال شرآصر دیگر در جلوی دروازۀ میانی مستقر شدند.

Faic an caibideil Dèan lethbhreac

کتاب مقدس - ترجمه کلاسیک بازنگری شده

3 و تمام سروران پادشاه بابل داخل شده، در دروازه میانی نشستند، یعنی نِرجَل شَرِاِصِر و سَمجَرنِبو و سَرسِکیم رئیس خواجه‌سرایان و نِرجَل شَرِاِصِر رئیس مجوسیان، و سایر سرداران پادشاه بابل.

Faic an caibideil Dèan lethbhreac




اِرمیا 39:3
6 Iomraidhean Croise  

مردمی که از بابِل بودند، بُت سُکّوت‌بِنوت را عبادت می‌کردند. آنانی که از کوت بودند، بت نرجل را و اهالی حمات، بت اشیما را می‌پرستیدند.


من سپاهیان مملکتهای شمالی را فرا خواهم خواند تا به اورشلیم آمده تخت فرمانروایی خود را کنار دروازه‌های شهر بر پا دارند و همهٔ حصارهای آن و سایر شهرهای یهودا را تسخیر کنند.


آنگاه به صدقیا گفتم: «خداوند، خدای لشکرهای آسمان، خدای اسرائیل فرموده که اگر تسلیم پادشاه بابِل شوی، تو و خانواده‌ات زنده خواهید ماند و این شهر هم به آتش کشیده نخواهد شد؛


پس نبوزرادان، فرماندهٔ سپاه بابِل و نبوشزبان رئیس خواجه‌سرایان و نرجل شراصر، مشاور پادشاه و سایر مقامات طبق دستور پادشاه، سربازانی به زندان فرستادند تا مرا ببرند و به جدلیا (پسر اخیقام، نوهٔ شافان) بسپارند تا مرا به خانهٔ خود ببرد. به این ترتیب من به میان قوم خود که در آن سرزمین باقی مانده بودند، بازگشتم.


اسبانشان آنقدر زیاد خواهند بود که گرد و خاک آنها شهر را خواهد پوشاند. وقتی دشمن وارد دروازه‌های در هم شکسته‌ات شود، حصارهایت از صدای سواران و ارابه‌ها و کالسکه‌ها خواهند لرزید.


Lean sinn:

Sanasan


Sanasan