Biblia Todo Logo
Bìoball air-loidhne

- Sanasan -




۲سموئیل 16:2 - کتاب مقدس، ترجمۀ معاصر

2 پادشاه از صیبا پرسید: «اینها را برای چه آورده‌ای؟» صیبا جواب داد: «الاغها را برای اهل خانهٔ تو آورده‌ام تا بر آنها سوار شوند. نان و میوه برای خوراک افرادت می‌باشد تا آنها را بخورند و شراب هم برای کسانی که در بیابان خسته می‌شوند.»

Faic an caibideil Dèan lethbhreac

هزارۀ نو

2 پادشاه از صیبا پرسید: «اینها را به چه منظور آورده‌ای؟» صیبا گفت: «الاغها را آورده‌ام تا اهل خانۀ پادشاه سوار شوند، نان و میوه‌های تابستانی را تا مردانت بخورند، و شراب را تا خستگانِ در بیابان بنوشند.»

Faic an caibideil Dèan lethbhreac

Persian Old Version

2 و پادشاه به صیبا گفت: «از این چیزها چه مقصودداری؟» صیبا گفت: «الاغها به جهت سوار شدن اهل خانه پادشاه، و نان و انجیر برای خوراک خادمان، و شراب به جهت نوشیدن خسته شدگان در بیابان است.»

Faic an caibideil Dèan lethbhreac

مژده برای عصر جدید

2 پادشاه از صیبا پرسید: «اینها را برای چه آوردی؟» صیبا جواب داد: «الاغها را برای آن آوردم تا خانوادهٔ پادشاه از آنها برای سواری استفاده کنند. کشمش و میوه را برای خادمان و شراب را برای نوشیدن خستگان در بیابان آوردم.»

Faic an caibideil Dèan lethbhreac

مژده برای عصر جدید - ویرایش ۲۰۲۳

2 پادشاه از صیبا پرسید: «این‌ها را برای چه آوردی؟» صیبا جواب داد: «الاغ‌ها را برای آن آوردم تا خانوادۀ پادشاه از آن‌ها برای سواری استفاده کنند. کشمش و میوه را برای خادمان و شراب را برای نوشیدن خسته‌شدگان در بیابان آوردم.»

Faic an caibideil Dèan lethbhreac

کتاب مقدس - ترجمه کلاسیک بازنگری شده

2 پادشاه به صيبا گفت: «از اين چيزها چه مقصود داری؟» صيبا گفت: «الاغها به جهت سوار شدن اهل خانه پادشاه، و نان و انجير برای خوراک خادمان، و شراب به جهت نوشيدن خسته‌شدگان در بيابان است.»

Faic an caibideil Dèan lethbhreac




۲سموئیل 16:2
13 Iomraidhean Croise  

پادشاه پرسید: «چرا این کار را می‌کنی؟»


عیسو پرسید: «این همه گله و رمه که در راه دیدم، چیستند؟» یعقوب گفت: «آنها را هدیۀ من است به تو، تا مورد لطف تو قرار گیرم.»


بعد از آن، ابشالوم ارابه‌ای با چند اسب برای خود تهیه کرد و پنجاه نفر را استخدام کرد تا گارد محافظ او باشند.


وقتی پادشاه و همراهانش از پایتخت بیرون می‌رفتند، مردم با صدای بلند گریه می‌کردند. پادشاه و همراهانش از نهر قدرون عبور کرده، سر به بیابان نهادند.


عرض کرد: «ای پادشاه، صیبا، خادم من، مرا فریب داد. به او گفتم که الاغم را آماده کند تا بتوانم همراه پادشاه بروم، ولی او این کار را نکرد. چنانکه می‌دانید من لنگ هستم.


وقتی قومت بپرسند که منظورت از اینها چیست،


او سی پسر داشت که دسته جمعی بر سی الاغ سوار می‌شدند. آنها در سرزمین جلعاد سی شهر داشتند که هنوز آنها را «شهرهای یائیر» می‌نامند.


ای کسانی که بر الاغهای سفید سوارید و بر فرشهای گرانبها می‌نشینید، و ای کسانی که پای پیاده راه می‌روید.


یکی از سربازان به او گفت: «پدرت گفته است اگر کسی امروز چیزی بخورد لعنت بر او باد! به این خاطر است که افراد اینقدر ضعیف شده‌اند.»


حال، خواهش می‌کنم این هدیهٔ کنیزتان را که برای افرادتان آورده است، قبول فرمایید


Lean sinn:

Sanasan


Sanasan