Biblia Todo Logo
Bìoball air-loidhne

- Sanasan -




مکاشفه 6:2 - کتاب مقدس به زبان بندری

2 و مِه نگاه اُمکه، و بیگین، یه اسب سفیدیَ! و سَوارِش یه کَمُن ایشَستَه؛ و یه تاجی به اُ داده بو، اُ که چیرَه هَستَه، در هُند، تا چیرَه بَشِت.

Faic an caibideil Dèan lethbhreac

هزارۀ نو

2 همین که نظر کردم اسبی سفید پیش رویم پدیدار شد. آن که بر آن اسب سوار بود، کمانی در دست داشت؛ به او تاجی داده شد و او پیروزمندانه به پیش تاخت تا ظفر بیابد.

Faic an caibideil Dèan lethbhreac

Persian Old Version

2 ودیدم که ناگاه اسبی سفید که سوارش کمانی داردو تاجی بدو داده شد و بیرون آمد، غلبه کننده و تاغلبه نماید.

Faic an caibideil Dèan lethbhreac

کتاب مقدس، ترجمۀ معاصر

2 نگاه کردم و اسبی سفید دیدم. سوار بر اسب، کسی را دیدم که کمانی در دست و تاجی بر سر داشت. او اسب را به جلو می‌راند تا در نبردهای بسیار، پیروز شود و فاتح جنگ باشد.

Faic an caibideil Dèan lethbhreac

مژده برای عصر جدید

2 و ناگهان اسب سفیدی دیدم كه سوار آن كمانی به دست داشت و تاجی به او داده شد و او پیروزمندانه عازم فتح و ظفر شد.

Faic an caibideil Dèan lethbhreac

مژده برای عصر جدید - ویرایش ۲۰۲۳

2 و ناگهان اسب سفیدی دیدم که سوار آن، کمانی به دست داشت؛ تاجی به او داده شد، و او پیروزمندانه عازم فتح و ظفر شد.

Faic an caibideil Dèan lethbhreac




مکاشفه 6:2
22 Iomraidhean Croise  

عیسی نِزیک هُند و به اُشُ ایگو: «تَمُن کُدرَت توو آسَمُن و روی زمین به مه داده بودِن.


چون اُ بایه تا زَمُنی که همۀ دشمنُ خو زیر پاش بُنوسِه، حکمرانی بُکنت.


اُغایه فرشتۀ هفتم شیپور خو وا صدا در ایوا؛ و صدائُویِ بلندی توو آسَمُن ایپیچی که شاگو: «پادشاهی دنیا، مال خداوندمُ و مسیح اُ بودِن. و اُ تا ابدالآباد حکمرانی اَکُنت.»


ملتُ گِرِنگی بودِن، ولی خشم تو هُند، وختش رسیدِن که به مُردَئُن حکم بَشِت، و اَجر داده بَشِت به نوکروت، یعنی پیغُمبَرُ و ایمُندارُنِ به مسیح و به اُشُویی که اَ نُمِت اَتِرسَن و حرمت اَکُنِن، هم کوچک و هم گَپ و وختش رسیدِن کسونی که به زمین نابود اَکُنِن، نابود بَشِن.»


اُغایه مِه نگاه اُمکه، و بیگین، یه ابر سفیدیَ، و رو اُ ابر یکی نِشتَه که مثه پُس انسان هَستَه، که تاجی اَ طِلا رو سَرِخو ایشَستَه و یه داسِ تیزی توو دَسِش.


چیزی اُمدی که انگار دیریایی اَ شیشه هَستَه که وا آتِش کاطیَ، و همیطوَم اُمدی کسونی که به اُ جناور وحشی و بُتِش و شماره نُمِش چیرَه بودَرِن، کنار دیریایی که اَ شیشه‌اَن، ووستادَرِن و چنگویی که خدا بهشُ ایدادَه توو دَسِشوئَه.


اُشُ وا اُ برّه جنگ اَکُنِن، و اُ برّه بهشُ چیرَه اِبو، به چه که اُ خداوندِ خداوندُنِن و شاه شاهُنِن و کسونی که وا اُئَن، دعوت بودَئُن، گُزین بودَئُن و وفادارونَن.»


لشکروی آسَمُن سوار اسبوی سفید، اَ پِی سَری شاهُند. اُشُ وا جِمه ئُوی کَتون نرم و سفید و پاک به خوشُ جُن شُکردَه.


«هَرکَ چیرَه بَشِت، مِه بهش عطا اَکُنُم که وا مِه رو تخت مِه بِنینگِه، همطو که مِه اَم چیرَه بودُم و با بَپُم رو تخت اُ نِشتُم.


شکل مِیگُویِ بالی مثه اسب ئُویی هَستَرِن که بِی جنگ آماده بودِن. رو سرشُ یه چیزیَه مثه تاج طِلا، روئُوشُ مثه رو آدمیزادَه.


Lean sinn:

Sanasan


Sanasan