غزل غزلها 7 - مژده برای عصر جدیدمحبوب 1 ای شاهدخت من، پاهای تو در کفش چه زیباست. ساقهایت همچون جواهری است که هنرمندی آن را صیقل داده باشد. 2 ناف تو مانند پیالهای است که هرگز از شراب خالی نخواهد بود. کمرت همچون خرمن گندمی است در میان سوسنها 3 سینههایت مثل دو غزال دوقلو هستند. 4 گردنت مثل بُرجی از عاج است و چشمانت همانند حوض شهر حشبون کنار دروازهٔ بیت ربیم هستند. بینی تو به قشنگی بُرج لبنان است که بر سر راه دمشق قرار دارد. 5 سرت مثل کوه کرمل برافراشته و زلفانت همچون ارغوان معطّرند. پادشاهان اسیر حلقههای گیسویت میباشند. 6 ای محبوبهٔ من، تو چقدر زیبا و دلکش هستی و عشق تو چقدر لذّت بخش است. 7 قامتی رعنا همچون درخت خرما و سینههایی همچون خوشههای خرما داری. 8 گفتم: از این درخت خرما بالا میروم و میوههایش را میچینم. پستانهایت مانند خوشههای انگورند و بوی نَفَس تو مثل بوی گوارای سیب است. 9 دهان تو همچون بهترین شرابهاست. باشد که این شراب مستقیماً برای محبوبم ریخته شود و از لب و دهانش جاری گردد. محبوبه 10 من به محبوبم تعلّق دارم و او مشتاق من است. 11 بیا ای محبوب من تا به دشت و صحرا برویم و شب را در دهکدهای به سر بریم 12 و صبح زود برخیزیم و به تاکستانها برویم تا ببینیم که آیا تاکهای انگور گل کرده و گُلهایشان شکفتهاند، ببینیم که آیا درختان انار شکوفه زدهاند در آنجا عشق خود را به تو تقدیم میکنم. 13 مِهرگیاهها عطر خود را میافشانند و نزدیک دروازههای ما انواع میوههای گوارا وجود دارند. من همهٔ چیزهای لذیذِ تازه و کهنه را برای تو، ای محبوبم، فراهم کردهام. |
Today’s Persian Version (TPV) © United Bible Societies, 2012.
United Bible Societies