مزامیر 3 - کتاب مقدس - ترجمه کلاسیک بازنگری شدهنجاتم ده، ای خدای من مزمور داوود وقتی که از پسر خود ابشالوم فرار کرد 1 ای خداوند دشمنانم چه بسیار شدهاند. بسیاری به ضد من برمیخیزند. 2 بسیاری برای جان من میگویند: «به جهت او در خدا خلاصی نیست.» سلاه. 3 لیکن تو، ای خداوند گرداگرد من سپر هستی، جلال من و فرازنده سر من. 4 به صدای خود نزد خداوند میخوانم و مرا از کوه مقدّس خود اجابت مینماید. سلاه. 5 و امّا من آرمیده، به خواب رفتم و بیدار شدم، زیرا خداوند مرا تقویت میدهد. 6 از هزاران هزار مخلوق نخواهم ترسید که گرداگرد من صف بستهاند. 7 ای خداوند، برخیز! ای خدای من، مرا برهان! زیرا بر رخسار همه دشمنانم زدی؛ دندانهای شریران را شکستی. 8 نجات از آن خداوند است و برکت تو بر قوم تو میباشد. سلاه. |
@ 2024 Korpu Company