مزامیر 142 - کتاب مقدس - ترجمه کلاسیک بازنگری شدهتو پناهگاه من هستی قصیده داوود، وقتی که در غار بود. یک دعا 1 به صدای خود نزد خداوند فریاد برمی آورم. به صدای خود نزد خداوند التماس مینمایم. 2 ناله خود را در حضور او خواهم ریخت. تنگیهای خود را نزد او بیان خواهم کرد. 3 وقتی که روح من در من مدهوش میشود. پس تو طریقت مرا دانستهای. در راهی که میروم، دام برای من پنهان کردهاند. 4 به طرف راست نگاه کن و ببین که کسی نیست که مرا بشناسد. پناهگاه برای من نابود شد. کسی نیست که در فکر جان من باشد. 5 نزد تو، ای خداوند، فریاد کردم و گفتم که «تو پناهگاه و سهم من در زمین زندگان هستی.» 6 به ناله من توجّه کن، زیرا که بسیار ذلیلم! مرا از جفا کنندگانم برهان، زیرا که از من قویترند. 7 جان مرا از زندان درآور تا نام تو را حمد گویم. عادلان گرداگرد من خواهند آمد، زیرا که به من نیکویی نمودهای. |
@ 2024 Korpu Company