Biblia Todo Logo
Bìoball air-loidhne

- Sanasan -

مَرقُس 15 - کتاب مقدس - ترجمه کلاسیک بازنگری شده


محکوم شدن عیسی
(متّی ۲۷: ۱‏-۲، لوقا ۲۲: ۶۶‏-۷۱)

1 بامدادان، بی‌درنگ سران کاهنان با مشایخ و کاتبان و تمام اهل شورا مشورت نمودند و عیسی را بند نهاده، بردند و به پیلاتُس تسلیم کردند. (متّی ۲۷: ۱۱‏-۱۴، لوقا ۲۳: ۱‏-۵، یوحنا ۱۸: ۲۸‏-۳۸)


در حضور پیلاطوس
(متّی ۲۷: ۱۱‏-۱۴، لوقا ۲۳: ۱‏-۵، یوحنا ۱۸: ۲۸‏-۳۸)

2 پیلاتُس از او پرسید: «آیا تو پادشاه یهود هستی؟» او در جواب وی گفت: «تو می‌گویی.»

3 و چون سران کاهنان ادعای بسیار بر او می‌نمودند،

4 پیلاتُس باز از او سؤال کرده، گفت: «هیچ جواب نمی‌دهی؟ ببین که چقدر بر تو شهادت می‌دهند!»

5 امّا عیسی باز هیچ جواب نداد، چنانکه پیلاتُس متعجب شد. (متّی ۲۷: ۱۵‏-۲۶، لوقا ۲۳: ۱۳‏-۲۵، یوحنا۱۹: ۱۸‏-۱۶: ۳۹)


صدور حکم مصلوب شدن
(متّی ۲۷: ۱۵‏-۲۶، لوقا ۲۳: ۱۳‏-۲۵، یوحنا۱۹: ۱۸‏-۱۶: ۳۹)

6 و در هر عید یک زندانی، هر‌ که را می‌خواستند، به جهت ایشان آزاد می‌کرد.

7 و باراباس نامی با همدستان شورشی‌اش که در شورش خونریزی کرده بودند، در حبس بود.

8 آنگاه مردم فریاد زده، شروع کردند به‌ خواستن که بر حسب عادت با ایشان عمل نماید.

9 پیلاتُس در جواب ایشان گفت: «آیا می‌خواهید پادشاه یهود را برای شما آزاد کنم؟»

10 زیرا یافته بود که سران کاهنان او را از راه حسد تسلیم کرده بودند.

11 امّا سران کاهنان مردم را برانگیخته بودند که بلکه باراباس را برای ایشان رها کند.

12 پیلاتُس باز ایشان را در جواب گفت: «پس چه می‌خواهید بکنم با آن کس که پادشاه یهودش می‌گویید؟»

13 ایشان بار دیگر فریاد کردند که «او را مصلوب کن!»

14 پیلاتُس به ایشان گفت: «چرا؟ چه بدی کرده است؟» ایشان بیشتر فریاد برآوردند که «او را مصلوب کن.»

15 پس پیلاتُس چون خواست که مردم را خشنود گرداند، باراباس را برای ایشان آزاد کرد و عیسی را تازیانه زده، تسلیم نمود تا مصلوب شود. (متّی ۲۷: ۲۷‏-۳۱)


استهزای سربازان رومی
(متّی ۲۷: ۲۷‏-۳۱)

16 آنگاه سپاهیان او را به‌ سرایی که کاخ والی است برده، تمام فوج را فراهم آوردند

17 و جامه‌ای قرمز بر او پوشانیدند و تاجی از خار بافته، بر سرش گذاردند

18 و او را سلام کردن گرفتند که «سلام‌، ای پادشاه یهود!»

19 و با چوب بر سر او زدند و آب دهان بر وی انداخته و زانو زده، به او تعظیم می‌نمودند.

20 و چون او را استهزا کرده بودند، لباس قرمز را از وی کنده جامه خودش را پوشانیدند و او را بیرون بردند تا مصلوبش سازند. (متّی ۲۷: ۳۲‏-۳۴، لوقا ۲۳: ۲۶‏-۳۱، یوحنا ۱۹: ۱۷)


در راه جلجتا
(متّی ۲۷: ۳۲‏-۳۴، لوقا ۲۳: ۲۶‏-۳۱، یوحنا ۱۹: ۱۷)

21 و راهگذری را شمعون نام، از اهل قیروان که از مزارع می‌آمد، و پدر اسکندر و روفُس بود، مجبور ساختند که صلیب او را بردارد.

22 پس او را به مکانی که جلجتا نام داشت یعنی محل کاسه سر بردند

23 و شراب مخلوط به مُر به وی دادند تا بنوشد لیکن قبول نکرد.

24 و چون او را مصلوب کردند، لباس او را تقسیم نموده، قرعه بر آن افکندند تا هر کس چه برد. (متّی ۲۷: ۳۵‏-۴۴، لوقا ۲۳: ۳۲‏-۴۳، یوحنا ۱۹: ۱۸‏-۲۷)


مصلوب شدن عیسی
(متّی ۲۷: ۳۵‏-۴۴، لوقا ۲۳: ۳۲‏-۴۳، یوحنا ۱۹: ۱۸‏-۲۷)

25 و ساعت سوم بود که او را مصلوب کردند.

26 و تقصیرنامه وی این نوشته شد: «پادشاه یهود.»

27 و با وی دو دزد را یکی از دست راست و دیگری از دست چپ مصلوب کردند.

28 پس تمام گشت آن نوشته‌ای که می‌گوید: «از خطاکاران محسوب گشت.»

29 و راهگذاران او را دشنام داده و سر خود را جنبانیده، می‌گفتند: «هان‌، ای کسی‌ که معبد را خراب می‌کنی و در سه روز آن را بنا می‌کنی،

30 از صلیب به زیر آمده، خود را برهان!»

31 و همچنین سران کاهنان و کاتبان استهزاکنان با یکدیگر می‌گفتند؛ «دیگران را نجات داد و نمی‌تواند خود را نجات دهد.

32 مسیح، پادشاه اسرائیل، الان از صلیب نزول کند تا ببینیم و ایمان آوریم.» و آنانی که با وی مصلوب شدند او را دشنام می‌دادند. (متّی ۲۷: ۴۵‏-۵۶، لوقا ۲۳: ۴۴‏-۴۹، یوحنا ۱۹: ۲۸‏-۳۷)


جان سپردن عیسی
(متّی ۲۷: ۴۵‏-۵۶، لوقا ۲۳: ۴۴‏-۴۹، یوحنا ۱۹: ۲۸‏-۳۷)

33 و چون ساعت ششم رسید تا ساعت نهم تاریکی تمام زمین را فرو گرفت.

34 و در ساعت نهم، عیسی به آواز بلند ندا کرده، گفت: «ایلویی ایلویی، لَمّا سَبَقتَنی؟» یعنی «الهی، الهی، چرا مرا واگذاردی؟»

35 و بعضی از حاضرین چون شنیدند گفتند: «ایلیا را می‌خواند.»

36 پس شخصی دویده، اسفنجی را از سرکه پر کرد و بر سر چوبی نهاده، به او نوشانید و گفت: «بگذارید ببینیم مگر ایلیا بیاید تا او را پایین آورد.»

37 پس عیسی فریادی بلند برآورده، جان بداد.

38 آنگاه پرده معبد از سر تا پا دو پاره شد.

39 و چون یوزباشی که مقابل وی ایستاده بود، دید که به این گونه صدا زده، روح را سپرد، گفت؛ «به راستی این مرد، پسر خدا بود.»

40 و زنی چند از دور نگاه می‌کردند که از آن جمله مریم مَجدلیه بود و مریم مادر یعقوب کوچک و مادر یوشا و سالومه،

41 که هنگام بودن او در جلیل پیروی و خدمت او می‌کردند. و دیگر زنان بسیاری که به اورشلیم آمده بودند. (متّی ۲۷: ۵۷‏-۶۱، لوقا ۲۳: ۵۰‏-۵۶، یوحنا ۱۹: ۳۸‏-۴۲)


تدفین عیسی
(متّی ۲۷: ۵۷‏-۶۱، لوقا ۲۳: ۵۰‏-۵۶، یوحنا ۱۹: ۳۸‏-۴۲)

42 و چون شام شد، از آن جهت روز تهیه یعنی روز قبل از سبّت بود،

43 یوسف نامی از اهل رامه که مرد شریف از اعضای شورا و نیز منتظر پادشاهی خدا بود، آمد و جرأت کرده نزد پیلاتُس رفت و بدن عیسی را طلب نمود.

44 پیلاتُس تعجب کرد که به این زودی فوت شده باشد، پس یوزباشی را طلبیده، از او پرسید که «آیا چندی گذشته وفات نموده است؟»

45 چون از یوزباشی دریافت کرد، بدن را به یوسف ارزانی داشت.

46 پس یوسف کتانی خریده، آن را از صلیب به زیر آورد و به آن کتان کفن کرده، در قبری که از سنگ تراشیده بود نهاد و سنگی بر سر قبر غلطانید.

47 و مریم مَجدلیه و مریم مادر یوشا دیدند که کجا گذاشته شد.

@ 2024 Korpu Company

Lean sinn:



Sanasan